خسته شدم وقتی کاری از دستم بر نمیاد
دیگه هرچیم شد میخام بگیرم بخابم
سیل هسته ای منجر به زلزله گرونی جنگ
انقد که از خواب پریدم از ترس جونم فرداش یه اتفاقی تو بدنم افتاد
اگه مرگم اینجا نوشته شده باشه کاری از دستم بر نمیاد
نمیدونم چه جوری شد از بین این همه کشور منو گذاشتین اینجا فقط امیدوارم تناسخ باشه منم طعم زندگی عادی بکشم تو زندگیم اگه نه خدایا تومنم نمیبیخشی منم تو رو نمیبخشم