شوهرم تو یک سازمانی کار میکنه و اونجا بمون خوابگاه دادن و ما آخر هفته ها اونجا خلوت میکنیم.
چند روز پیش یه هو رفتیم خوابگاه من یه چیزی بردارم ، یه هو متوجه شدم سرویس حمام دستشویی کفش یکم خیسه!
ازش پرسیدم گفتم تو آمدی اینجا؟ آخه خیسه محاله از هفته ی قبل خشک نشده باشه.
گف نه نیامدم اصلا من بدون تو اینجا نمیام چرا جوری حرف میزنی نکنه بمن شک داری؟
گفتم فقط پرسیدم تا این شد که دیروز رفتیم یکم خلوت کنیم ، متوجه شدم بیسکوئیتی که هفته قبل گذاشته بودم تو یخچال نیست.
گفتم بیسکوئیت کجاست تو برداشتی؟
یه حالتی انگار هل کنه اما خودشو جم کرد و گفت آره فکر کنم امدم !
گفتم تو که گفتی نیامدم گف آره الان ک فکر میکنم انگار امدم
بقیشو میگم