2777
2789
عنوان

بچه های بی احساس من

| مشاهده متن کامل بحث + 4800 بازدید | 119 پست
خوب تو این ۱۷ سال براشون مادری کردی؟؟؟دیدنشون رفتیچیزی براشون فرستادیقانونی اقدام کردی برای دیدنشونی ...

اجازه نداشتم عموشون اجازه نمیداد همسرمم مخالف بود اونا ی شهر دیگه ان من نمیتونستم یواشکی برم دیدنشون 

پروردگادا دلتنگ فرزندانم هستم💔معجزه ای کن ...یک نگاه ،یک لبخند و یک آغوش از سمتشان ... 

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



گلم کم کم اگه برات خطری نداره باهاشون ارتباط بگیر 

ولی پدر ما معتاد بود از چهارسالگی ما رو رها کرد مادرم طلاقش گرفت ما رو گرفت ازش ، ما الان هیچ حسی بهش نداریم  ، من اصلا نمیفهمم پدر یعنی چی حتما اونا هم سردرگمن هیچ حسی ندارن ، شما باید بهشون سرمیزدی حداقل 

تو مثل یه خواب خوب فانتزی 

شاید بهشون اجازه نمیدن بیان پیش شما و البته چون خیلی کوچیک بودن از شما جدا شدن قطعا احساس میکنن شما بهشون علاقه نداشتین که پیششون نرفتید و طرز فکرشون تغییر کرده پس باید به جای انتظار کشیدم خودتون برید پیششون و مشکل رو حل کنین .

 اول با همون خانواده صحبت کن باهاشون طی کن که بچه ها چند روز بیان پیش شما یا شماره بچه ها رو ازشون بگیر باهاشون تماس تصویری بگیر هر روز باهاشون حرف بزن از احساست بگو دعوتشون کن خونت .یا از یکی تو اون خانواده آدرس محل کار یا تحصیلی که بچه هاتون میرن رو بگیر و حضوری برو پیششون باهاشون حرف بزن .

البته کاش شما قبل از ازدواج مجدد به این فکر می‌کردید که فردی که باهاش ازدواج میکنید جلوتون رو نگیره و بهتون اجازه ملاقات بچه هاتون رو بده . موقع ازدواج مجدد، اول باید بچه هاتون رو در نظر میگرفتین .

سوال در مورد عطر و میکاپ و لوازم آرایشی داشتید ریپ بزنین😁💄🍒💅دخترممممم پروفم طنزه🦋 کاربر محترم نظر من خطاب به استارتر هست پس اگه مخالفی سکوت کن و رد بشو👏😑اگه توهین کنی مطمئن باش سکوت نمیکنم جواب برای بی ادبا زیاد دارم و همتونو حریفم😂🗡🗡آقایون درخواست ندید😑
گلم کم کم اگه برات خطری نداره باهاشون ارتباط بگیر ولی پدر ما معتاد بود از چهارسالگی ما رو رها کرد ما ...

نتونستم عزیزم دست و پام بسته بود عموشون نمیزاشت ۶۰۰ کیلومتر باهام فاصله داشتن نمیتونستم برم همسرمم مخالف بود باید درک کنن خودشون ۱۹ سالشونه

پروردگادا دلتنگ فرزندانم هستم💔معجزه ای کن ...یک نگاه ،یک لبخند و یک آغوش از سمتشان ... 

شاید بهشون اجازه نمیدن بیان پیش شما و البته چون خیلی کوچیک بودن از شما جدا شدن قطعا احساس میکنن شما ...

داستانش مفصله عزیزم بعد مرگ پدرشون زن عموشون شدم و بعد جدا شدم همسرم روی عموشون که قبلا همسرم بوده حساسه و اجازه نمیده ارتباط بگیرمد

پروردگادا دلتنگ فرزندانم هستم💔معجزه ای کن ...یک نگاه ،یک لبخند و یک آغوش از سمتشان ... 

اجازه نداشتم عموشون اجازه نمیداد همسرمم مخالف بود اونا ی شهر دیگه ان من نمیتونستم یواشکی برم دیدنشون

خوب خدا پدرت رو بیامرزه

ازشون چه توقعی داری واقعا 

خودت یه زن بالغ بودی هزار کار میتونستی کنی ولی حالا بهر دلیلی (که به ما مربوط نیست ) نخواستی یا نشده که احساسات خرجشون کنی، الان انتظار داری اون دو تا بچه احساساتی باشن و دیدنت بیان


شاید من هم اگر جاشون بودم همین کار رو میکردم

نتونستم عزیزم دست و پام بسته بود عموشون نمیزاشت ۶۰۰ کیلومتر باهام فاصله داشتن نمیتونستم برم همسرمم م ...

چجوری درک کنن 

شما اونارو درک نکنی اونا درک کنن

اونا فوقش میگن اگر مارو دوست داشتی ازدواج دوباره نمیکردی

کاربری دست ۲ الی ۳ نفر می باشد🤷🏻‍♀️ ببخشید اگه تاپیک زدم و جوابتونو ندادم چون حوصله ندارم 🚶🏻‍♀️
نتونستم عزیزم دست و پام بسته بود عموشون نمیزاشت ۶۰۰ کیلومتر باهام فاصله داشتن نمیتونستم برم همسرمم م ...

الان که دخترت ازدواج کرده دیگه اختیارش بیشتر شده میتونی باهدش به طریقی ارتباط بگیری و بگی خانواده پدرست نفهمن 

ممکنه اول از دستت دلخور باشه بابت این سالها و اینکه حتما پشت سرت بد گفتن بهش 

تو از دلش دربیاری و باهاشون یواش یواش خوب بشی

بیاین سعی کنیم ادم خوبی باشیم تو هر شرایطی سعی کنیم کار درست رو انجام بدیم حتی اگر بقیه انجام ندن .ما خوبی رو یاد بقیه بدیم 
یعنی چی مادرشون کیه ، مگه خودت نمیگی تو ۱۷ سالگی ازت جدا شدن یعنی نمیشناسنت؟ حرفت عجیب بود شاید پدرب ...

دوسالشون بوده ازم جدا شدن اشتباه تایپ کردم بله عموشون خیلی مستبده و از من متنفره بعد مرگ برادرش به خاطر بچه هام باهاش ازدواج کردم و جدا شدم 

پروردگادا دلتنگ فرزندانم هستم💔معجزه ای کن ...یک نگاه ،یک لبخند و یک آغوش از سمتشان ... 

عزیزم لونا هیچوقت تو رو ندیدن 

خاطره ای ندارن 

حتی شاید نمیدونن کجا زندگی می‌کنی 

چجوری باید بهت سر میزدن؟ 

اصلا شاید عمشون یا فامیل شوهرت یک دروغی سر هم کردن 

شاید گفتن تو اصلا این دنیا نیستی 

در صحرایی مادر تیکه های جسم فرزندش رو به آغوش می‌کشد و لالایی میخواند تا شاید قلبش آرام شود اما سوزش قلب زیاد است و اشک ها بی وقفه سرازیر میشود 

2810
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز