یه خانم و اقایی که مادر و پسر بودن
جلو ما دعواشون شد
مادر نادون هعی جواب اون پسر عصبانی رو میداد فوش میداد تحقیرش میکرد
پسرِ یهو دچار جنون شد میله رو برداشت اولی رو که زد ما دویدیم میله رو گرفتیم و به هزار بدبختی جلو اون قتلی که میخاست بشه رو گرفتیم شکر خدا
پسره یکساعت بعدش بشدت پشیمون شد
اما چرا اون مادر معرفت نداشت که نباید جواب ادم عصبی رو بدن اگه کشته میشد حیثیت یه فامیل میرفت روح روان بقیه خانواده نابود میشد