مامانم ۴ تا دختر اورده بود که من و خواهرم دوقلو بودیم ولی پسر نداشت .خیلی هم پسر دوس بود
که خدا بعد ۵ سال یه پسر بهش داد بعد اون پسر هم ۱۴ سال بعد یه دختر دیگه
ولی الان مامانم میگه قربون دختر .با اینکه داداشم خوبه ولی مامانم میگه هیچکی مثل دختر نمیشه
از من و خواهر دوقلوم خیلی راضیه یه روز پیش یکی مامانم گفت از من وخواهرم دوقلوم خیلی راضی هس گفت انشاالله دست به خاک بزنن طلا بشه براشون
اونقد تو دلم ذوق کردم و خوشحال شدم قربونش بشم که خیلی دوسش دارم و دلتنگشم
بچگیم فقط داداشامو ب خصوص بزرگه رو می‌پرستید چشم دیدن منو نداشت ولی الان فهمیده که من فقط به دردش میخورم و همون داداشم شده سوهان روحش
اون یکی هم اذیت میکنه ولی نه به شدت بزرگه
الان میگه ای کاش دوتا برادرت هم دختر بودن
من دلم از زمان مجردیم خیلی شکسته از دستش ولی مادره هیچ وقت به روش نیاوردم
تو مجردی ب چشم ی مزاحم بهم نگاه میکرد
من به روش نیاوردم تو این سال ها ولی دلم خیلی شکسته
خودم نه ولی مامان بزرگم عششششق پسره
جوری که همه خاله هام و دایی هام خونشون بلال میخوردن یکی از دایی هام نبوده مامان بزرگم همه بلال شیری هارو میزاره تو کیسه واسه داییم خالم از حرررص میگه خدااااایا اگه منم اندازه هسته خرما.... داشتم الان جام اینجا نبود
مادرم همیشه از روی طنز میگه من پسر دوستم و اینکه نه واقعا
نه
میگه خداروشکر پسر ندارم
پسردوست نیست
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
50 ثانیه پیش
50 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز