از حس و حال مادرشدن بگید

گذاشتنش رو چشمم خیس بود و هنور خیسی صورت کوچولوش رو چشمام رو یادمه...

فقط گریه میکردم و خدا رو شکر میکردم 

قشنگترین لحظه ک غیر قابل توصیفه

خیلی حس خوب و شیرینیه.. حس خاصیه

من بارداری سختی داشتم ولی وقتی بچم دنیا اومد و صداشو شنیدم همه ی اون مشکلاتو یادم‌رفت..

فکرک میکنم بهش بنظرم یه چیز عجیب غریبیه خیلی متفاوت میتونه باشه مثلا انگارتودلت پروانه هابال بال میزنن یا یکی دلتو قلقلک میده باتکوناش

 انگارهربارک ازدنیا ادما ناراحت میشی دستت ک میزاری روی شکمت میدونی یه امید داری 

یه نورمیون سیاهیا ک زندگیت روشن میکنه 

وقتی تودلت نی نی داری انگار گلا رنگی ترن روزا قشنگ ترافتاب گرم ترکلا زندگی دلچسبتر میشه انگاردرونت یه زندگی جریان داره

قابل وصف نیست،،من انگار دیگه قبلش وجود نداشتم همون روز با دوقلوهام متولد شدم،،اون لحظه ای که دوتاشون رو آوردن کنار صورتم انگار دنیا برای من تو همون لحظه معنا می شد.