من بهاطر شرایط بارداریم که سه قلویی هستم و پر خطر چند ماهی میشه خونه مادرم هستم چون خونه خودم تو شهر غریبه اومدیم اینجا و مادرشوهرم اینام اینجا هستن شوهرم اصلا بهم محل نمیده انگار ن انگار من تو این وضعم منو از دیروز آورد گذاشت خونمون و خودش رفت خونه مادرش اینا من دیشب حالم بد شد و خون دماغ شدم خیلی خون اومد فشارم افتاد و قلبم ضعیف شد داداشم و مامانم منو بردن دکتر کلی واسم زحمت کشیدن شوهرم احمق هم خونه مادرش بود بهش که گفتم اصلا محل نداد امروز اومده منو پیش همه مسخره میکنه و میگه بخاطر یه خون دماغ اون همه ادا درآوردی و دوتر رفتی
بعد گفت گرسنمه مامانم آورد واسش جگر با سیب زمینی سرخ کرد واسش آورد یکم خورد و غر زد که نمیشه جگر رو خورد خشکه از گلو پایین نمیره و بدون تشکر یعو پاشو رفت خیلی مامانم ناراحت شد 😔الهی واسش بمیره بخاطر من چیا که تحمل نمیکنه
