وای من روانیتم کرده
(عقدیم خب؟؟)
چندین بار مسافرت همراه خانواده و دایی و خالع ووو همه رفتیم که نتونست بیاد بخاطر کارش منو پارع کرد از جونم در اورد با دوستام رفتم بازار شبش اومد خونمون نه با من حرف میزنه نه چیزی
با دوستام رفتیم ی روزه بیرون از شهر تا اخر شب بال بال میزد
اگر من درگیر باشم و سرم شلوغ باشه و بگم نیا خونمون درس و کنکور دارم بازم...
بچهااا حتی به رابطه بین منو و داداشم و خاله امم.
و....
خودش هم حتی ی بار بهم گفت و اینکه من کامل رفتارش رو از حفظم نگین خیال میکنی
ی بال رو در رو بهش گفتم،گفتم داری از حسودی میترکی چرا اینطورییییی؟
من واقعا اینطور نیستم خودش شدن ی هفته با همکاراش رفتن نبودن...