روز اول مهر برای معلم اول دبستانم دسته گل فرستادم
حالا خودم اون موقع تهران نبودم و با چه مصیبتی اینترنتی دسته گل انتخاب کردم و فرستادم، بماند
الان درست یک ماه گذشته
هیییچ پیام تشکری بهم نداد
با وجود اینکه شماره ام رو داشت، باهاش در ارتباط بودم و می دونست که من دسته گل رو فرستادم
فکر کنم یک ماه زمان برای یه تشکر ساده کافی هست
بماند که چقدر ناراحت شدم و دلم برای خودم سوخت
ولی یه درس مهم گرفتم
یاد مواقعی افتادم که خدا یه هدیه ای رو با ذوق برام فرستاده، یا یه آرزویی رو که مدتها داشتم برآورده کرده، بعد من حتی متوجه نشدم، یا ذوق نکردم یا تشکر نکردم و یه بار و دو بار هم نبوده...بارها بوده!
این بار دلم برای خدا سوخت
برای همین چند وقته بلند تشکر میکنم از خدا
مثلا همین امروز که سرم درد میکرد و مامانم یه لیوان آب انار بهم داد، گفتم خدایا میدونم کار تو بود..شکرت...شکرت
و میدونم که خوشحال میشه🥹🤲