سلام،ببخشید کمی طولانیه،
من و اون و یکی از دختره که تازه امسال اومده،میریم کلاس دهم هنرستان رشته مونم فتوگرافیکه،بعد این از وقتی که این دختره دو یا سه روز بود اومده بود،ینی از اونموقع که مدرسه باز شده بود دو یا سه روز بعدش،انگاری که اصلاً من وجود ندارم،با اینکه نزدیک دوساله باهم دوستیم،بعدش اون روز به من گفت بپرس ببین رشته ی اونی که تو داره میادسالن بالا بپرس ببین چیه،منم اشتباهی پرسیدم گفتم بلکه اونو میگه،بعدش گفتش که،
اون فامیلمه برای چی از اون پرسیدی،قهر شدیم و فرداش بهم گفت الانم باهات حرف زدم فک نکنی که باهات دوستم،منم گفتم منم همینطور،باهاش سرد شدم،امروز هم داشت دنبال دوستش میگشت میگشت و پیدا نمیکرد،من رفتم دوستشو پیدا کردم،دادم نزدم گفتم فلانی،بعدش گوش نکرد و رفت،
من کم عقل رفتم دنبالش اون یکی دوستم خوبه،بعدش گفت میبینی جوابت نمیدم برای چی میای،گفت که من دختره رو نمیخوام بیاد پیشم،تو هم نمیخوام دیگه تو هم اسم منو صدا کنی،منم دیگه میخوام باهاش قطع ارتباط کنم،همش منو خراب میکنه،دیگه ازش متنفرم،دیگه خیلی ازش بدم میادش،دیگه دکمه دوستی یک سالمون رو میزنم،
دیگه نمیخوام ببینمش،تا وقتی که خودش با پاهای خودش بیاد عذر بخواد،اگ اینجوری نباشه تمومش میکنم😁😁😁