2777
2789

داشتیم چن وقت پیش حرف میزدیم گفتم چای نبات دوس دارم نبات زیاد میخورم

بعد الان مدتیه گیر دادن به نبات

که چقد نبات زعفرونی گرون شده...ادم باید تو نبات اصراف نکنه و ازین حرفا 

یه مدل نبات بی کیفیت خریدن ب شوهرم میگن ازینا بخر 

زعفرونیا گرونه یعنی ها فقط دنبال آتو هستن!اصلا کف میکنع ادم

یعنی واقعا ادم جلو قوم شوهر نمیتونه هیجی بگه

_الو مامان جونم سلام خوبی؟                                          _سلام مادر خوبم.                                                              _خدا رو شکر(و من خوشبخت ترینم)

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 


اذه پسرم ب عطر و بو حساسیت داره ب شوهرم گفتم اصلا نگو اصلا چون حاریم تا بفهمه دوکیلو عطر همراهشه هرسری

اسم کاربریم! من نمیدونستم نمیشه عوض کرد وختی نوشتم حالم اصلا خوب نبود . خلاصه شد دیگه .حالا ک شده و نمیشه تغیرش داد برای پدرمادرم فاتحه بخون خداخیرت بده💚

کپ مامان بزرگ و عمه های من🤣🤣🤣

روزی بنده ای از خدا پرسید اگر سرنوشت من را از قبل نوشته ای پس چرا دعا کنم؟خدا رو کرد و گفت شاید نوشته باشم هرآنچه او دعا کرد...🤍.               خدا من نمی‌دونم چی قراره پیش بیاد خودت کمکم کن دستمو ول نکن می‌دونی جز تو امیدی ندارم:)🤍🌊شکرت خدایا.   ۲۳مهر۱۴۰۳
عه خونواده شوهر منن ک

۹۰درصد همینن

جدیدا میرم خونشون فقط حواسم هس چیزی از دهنم در نره😑

_الو مامان جونم سلام خوبی؟                                          _سلام مادر خوبم.                                                              _خدا رو شکر(و من خوشبخت ترینم)

بگو بیچاره های ضعیف، یه کیلو نبات که قاشق قاشق زعفرون توش ریخته باشن با کیفیت درجه یک، همچنان زیر یه ملیون تومنه

نباتم اخه شد چیزی که بخواید توش صرفه جویی کنید ابله ها؟

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز