من فکر میکنم شوهرت هیچ مشکلی نداره بی توجهی هم نمیکنه فقط تو حساس شدی که طبیعیه من خودم هفته دوازده بارداریمه اوایل آنقدر حساس شده بودم همش گریه و جرم بحث منم به خودکشی فکر کردم همش به شوهرم گیر میدادم چون هورمون ها بهم ریخته عادیه گلم کم کم بهتر میشی فقط به بچه آسیب نزن
عزیزم مردا گاهی اینطور میشن شوهر منم گاهی اینطور میکنه بعد یکی دو روز خوب میشن بعد شما هورمونات خیلی بالا رفته حساس هم شدی
آخه من هنوز خیلی زوده برا حساس شدنم اون عوض شده بهم بی محلی میکنه روز اول از خوشحالی همش تو خونه می‌رفت و نیومد و ادای منو دروس آورد آخرای بارداری هی می‌گفت چیکار کنم واای الان تو دو نفری و ذوق میکرد یهوووو امروز انگار من دشمن خونیشم😮💨😮💨
قشنگم ببین زود نیس دقیقا ماه اول دوم حساس ترین دوره ای که تمااام فکر های بد و خیال و افسردگی تو ذهن آدم میاد مرد ها همینجورین تا بچه رو نبینن حس خاصی ندارن منم یه بار به شوهرم گفتم تو چرا ذوق نداری گفت بخدا خوشحالم داریم بچه دار میشیم ولی هیییچ حسی ندارم تا به دنیا بیاد ببینمش اونا مثل ما نیستن
نه عزیزم انتظار ندارم هر روز خوشحال باشه ولی انتظار دارم باهام حرف بزنه انتظار دارم باهاش حرف میزنم نگام کنه و با آره و نه جوابمو نده انتظار دارم صبح تا الان گوشیش دستش نباشه من از سرفه بمیرم حتی نگامم نکنه ببینه چی شد انتظار داشتم بجای اینکه دم بع دقیقه بره پیش مادرش از زن مریضش پرستاری کنه باور کن جوری سرفه میزنم حالت تهووع میگرم ولی حتی روشو این طرف نمیکنه بگه چت شد
نمی‌دونم تا حالا اینجوری نبوده یه سرفه میزدم سریع با لیوان آب میومد بالا سرم ولی الان دل و رودم دارع ازجا در میاد حتی روشو طرفم نمیکنه بگه چت شد میگم چرا اینجوری میکنی میگه خو دیشب بهت گفتم بیا بریم دکتر نیومدی میگم خو الان دیگه نباید یه لیوان آب بدی دستم
زنهای قدیم با بارداری و یه بچه بغل سر زمینم کار میکردن .( البته که هیچ وقت هضم‌نکردم این‌همه ظلم‌به یک زن رو و مقاومت بالای یک زن رو )
اما بارداری‌های الان
باردارم شوهرم یه لیوان آب دستم نمیده
باردارم تنها رفتم دکتر شوهرم نیومد
باردارم خودم دارم غذا درست میکنم شوهرم کمکم نکرد
باردارم شوهرم منو کل کرد رفت خونه مادرش
باردارم شوهرم برام چایی نمی‌ریزد
بابا دیگه نه به اون‌شوری شوری زمان قدیم نه به این بی نمکی الان .
این شوهران امروز شما همان پسران پدر های قدیم هستند که اصلا نفهمیدن زنشون کی دوره بارداری و طی کرده کی زاییده ،و مادراشون چون کسی نبوده لی لی به لالاشون بزاره دلیلی نمیبینن به پسرشون یاد بدن مواظب و مراقب زن باردارشون باشن . دقیقا از کی و کجا باید آموزش میدیدن .؟؟؟؟
الانم زیاد گیر بدی فکر میکنه شما مشکل داری و واسه یه حاملگی داری شورشو در میاری .
حق با شماست ولی از دید شوهرت نگاه کنی اون واقعا نمیفهمتت .
در ضمن‌چرا وقتی خواسته برین دکتر نرفتی ؟؟؟؟ وقتی از دکتر رفتن طفره میری فکر میکنه روبه راهی .اتفاقا اینجور مواقع باید بری دکتر .چه بسا اگه میرفتی دکتر امروز خودشو ملزم‌میدونست بهت رسیدگی کنه .
با پستت خندم گرفت 😂😂😂
ولی من مریضیم ازحاملگیم که نیست هنوز خیلی زوده من علائم حاملگی داشته باشم و بخوام ناز کنم من سرما خوردم چنان سرفه میزنم خودم فکر میکنم واقعا بچه ای نمونده ولی حتی روشو نمیکنه بگه چت شد دو دقیقه یه بار می‌ره پیش مادرش الآنم باز رفت داره بچه خواهرشو نگهداری میکنه بقران این بچه من بدنیا نیاد بهتر از بدنیا اومدنشه
نگو اینجوری .ولی با این وضعیتت صداش کن از خونه مادر جانش بیاد بگو حالم خوب نیست منو ببر دکتر .ولی به دکتر اعلام کن بارداری .ببین دوباره مریضی شیوع پیدا کرده. برای بعضی ها سخت تره. پس ساده نگیر .همین الان از خونه مامان جانش بکشش بیرون برین دکتر .الان که وضعت اینه شب بدترم میشی .سهل انگاری نکن .بعدم اومدین بهش بگو برات سوپ درست کنه .البته با اخلاق خوش .بزار وقتش تو خونه پر بشه و از الان یاد بگیره کمک حالت باشه .
بهش بگم انجام میده ولی بدم میاد که خودش بفکر نیست
یادمه پارسال خواهرش حامله بود داشت سیب میخورد یهو سیب پرید گلوش شوهرم پرید زیر بغلش و گرفت و میخواست گریه کنه ولی الان برا بچه خودش هیییییییچ خیلی ناراحتم همیشه فکر میکردم شوهرم بهترین پدر دنیا میشع ولی هیچ وقت هیچی اونجوری که ما فکر میکنیم نمیشه همیشه به خانومای که شوهر بد داشتن میگفتم چرا دیدی شوهرت بده بچه آوردی اونام میگفتن خوب بود بچه آوردیم بد شد هیچوقت باورم نمیشد خدا اینجوری بهم نشون داد که هیچوقت کسی رو قضاوت نکنم واقعا دنیا دار مکافاتع
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
55 ثانیه پیش
55 ثانیه پیش
56 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز