گاهی وقتا باهام حرف میزنه ولی بضی وقتا اصن تو خیابون بضی وقتا سلام میکنیم بضی وقتا روشو بر میگردونه. عیدا باهمه روبوسی میکنه با من نه. کسی پیشم باشه ب اون دست میده ب من نه البته گاهی. بچم بدنیااومد اومدن خونمون ولی اصن تبریک نگف وخیلی کارای ضایع و بی محلی های دیگه. درکل هروقت بخواد میاد کنارم نخواد یجوری محل نمیده انگار وجود ندارم . هیچ بحث و دعوایی نکرذیم بنظرتون چرا؟؟؟ من هزچی سعی کردم احترامشو داشته باشم نشد. بنظرتون چرااینجوریه و من رفتارم چطور باشه. تاپیک تکراری زدم هرکی نظر نداده بده مرسی. لطفا و خاهشن نگید درگیر فکرجاری نشو. درباره سوالم نظر بدید
چقد با جاری هاتون همه بدین
چخبرتونه
تو هم مثل خودش باش
منم مشکل شمارو دارم
ابته ب تخممه برام فاقد اهمیته این موضوع
ولی خب علتشو‌میدونم بخاطر فرق گذاشتنای مادرشوهرم ایناست
چرا مهمه برات به یه ورت بگیر
تونم بی محلی کن
باهرکی مثل خودش
پشت سرش پیش خانواده یا همسرت صحبت نکردی به گوشش برسه ؟
خوب اینجوری که از نوشته شما خوندم، خله
خل رو بذار کنار
خواهرشوهرای منم بدون دلیل با من حرف نمیزنن
الان دیگه منم مثل خودشون شدم اصلا باهاشون حرف نمیزنم و طوری رفتار میکنم که انگار نیستن
اسی من بشینم بگم مشگل خودت و فراموش می کنی
نمی خوام پر بازدید یا شناسایی شم اینجا حرف نمی زنم
من حدس میزنما تهمت نمیطنم شاید حسوده یا از چیزی ناراحته یه چیزی مث اینا
پس من‌چی بگم‌که بعد از ۶ سال نازایی دوقلو باردار شدم وقتی به دنیا اومدن یک‌ماه توی بیمارستان بستری بودن بخاطر نارس بودنشون خواهر شوهرم و جاریم یه زنگ خشک و خالی هم نزدن برا تبریک تا ۸ ماهشون شد نه عموشونو دیدن نه عمشونو نمیدونم من فکر میکنم فقط حسادت اونم حسادت شدیددددددددددددد
بت حسادت داره وقتی یه نفر سعی میکنه نادیده بگیرت بی دلیل یعنی پیش خودش توی ذهنش در رقابت با تو باخته
من جای تو بودم ارتباطم رو باهاش محدود میکردم
به جهنم که محل نمیده
من برای خودم ارزش قائلم و با کسایی رفت و امد میکنم که بهم احترام میزارن
جاریت کاملا معلومه داره از حسادت میترکه فقط میتونم بگم ازش دوری کن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز