هیچکی ندارم دور و برم باهاش حرف بزنم ارومم کنه
من یه امتحان زبان دارم دو روز دیگه
آزمون الکی موسسه نیست
فکر میکردم وقتی نزدیک آزمونم میشم خیلی اماده هم
ختی روز اخر نمیخونم
الان خیلیش مونده
دارم دیونه میشم
انقد فشار رومه انقد از خودم ناراحتم میگم چه غلطی میکردی
حتی شبا میگم کاش بمیرم اما حتی اجازه مردن ندارم
خیلی ناراحتم از خودم هیچی کی نیس باهاش حرف بزنم حتی اروم شم یه چیزی بگه