پدرشوهرم خارج از شهر یه طویله مانند ساخته نگهبان اینا گرفته چند نفر بعد اونجا چندتا گوسفند گذاشته پرورش میدن واسه قربونی و مصرف در طول سال
بعد قبل عید مم یه پس اندازی داشتم یه بخشش رو طلا خریدم یه بخشش رو شوهرم گفت بده گوسفند لچه و بز بچه بخر بزرگ بشه سود کنی
ولی به کسی نگو مال توعه شاید جاری ها ناراحت بشن
و الان کسی نمیدونه مال منن
۷ ۸ تا بودن یکی دوتاش مرد و الان بقیه بزرگ شدن همه هم ماده هستن و وقت حامله شدن هست و بعد عید زایمان میکنن
امروز فهمیدم شوهرم یکیش رو به رفیقش زیر قیمت با چک داده بدون اجازه من
و الان با خنده میگفت
اونقدر ناراحت شدم حد نداره
چقدر شوهرم عوضیه
دیگه میخوام قهر کنم بگم هیچ کدوم رو نمیخوام دزد حرام خور
یه ۲۵ میلیون از قبل بهم بدهکار بود میگه دیگه نمیدم و نمنم از خیرش گذشتم
۱۰ گرم طلامو فروخت گفت میدم به طلب خواهر و مادرم ماه دیگه میخرم نخریده
چیکار کنم از دست این بی وجدان خسته شدم پول هامو از چنگم در میاره هیچ خرجی هم واسم نمیکنه