سلام
من خیلی وقته این طرح توی ذهنمه خوشحال میشم نظرتونو بگین
داستان درمورد یه دختر نوجوانه که یه روز که از خونه برمیگرده وقتی دکمه ی آسانسورو فشار میده، آسانسور بجای بالارفتن با سرعت زیااااادی میاد پایین و وقتی دختر ازش خارج میشه میبینه انگار وارد یه دادگاه شده
اونجا میبینه که حضار توی دادگاه خیلی هاشون دوقلو هستن و اون خودشه که متهم دادگاهه
بعد در جریان داستان میفهمه اینجا دنیای برزخه و اون دوقلوها اعضای بدنش هستن مثل چشم گوش و ...که ازش شکایت دارن
حالا جریان اینه که شاکی اصلی زبانشه و میخواد بخاطر حرفی که زده و باهاش سرنوشت یه نفرو عوض کرده ازش شکایت کنه....