مادرشوهرمن با ویار نیکرد بامن ناز میکرد بامن هوس میکرد اخرشم با من زایید اونقد حسودی میکرد که قهر هم میکرد تازه
اخرشم دعوا درست کرد خودشو زد به غش و مرض من مثلا زاعو بودم اون داشت لوس بازی درمیاورد اگه یعنی فیلم میگرفتم میدید همتون بالا می اوردید از اداهای این زنیکه تازه مرضشو ب دخترشم انتقال داده بود دخترش هی میگفت من دلم فلان چیز نیخاد بهمان جیز میخاد شوهرمم تا ی جیزی برام میخرید اینا قهر میکردن
گو تو قبر ننه بابای این عفریته حسود تازشم من بدجور تهوع داشتم میگفت ادا درمیاره یبار ی سطل بالا اوردم تو حیاطشون گفتم بفرمایید شماهم ازینا اداها دربیارید ببینم
بچه اولمو باعث شد تو شیکمم بمیره چون بهم گفت چرا روزه نمیگیره ما حامله بودیم روزه میگرفتیم منم سه روز روزه گرفتم جنین تو شیکمم مرد تو سومین روز