من ۱۰ سال پیش مادرشوهرم هرجا خواسته بردمش دکتر عروسی مهمونی شوهرنداره الان برادرشوهرم تازه زن گرفته من انتظار داشتم بعداین همه مدت که من بردم الان نوبت اونا باشه ببرن میخوایم بریم مهمونی زنگ زده شمامامان وببرین ما خودمون میایم مام چون شوهرم گفته بود باشه اون مجلس وبردیم ازالان چجور برخورد کنم که بفهمه دیگه نوبت ایناس
خو اونکه اینجوری حساب نمیکنه ک الان نوبتی حساب میشه
همسرت خیلی رک و بااحترام بگه به برادرش که مادر روچشمم جاداره ولی حالا ک توهم متاهل شدی بهتره وظایف رو تقسیم کنیم چون من به تنهایی پسرش نیستم
از در شوخی واردشو بگو حالا دیگه نوبت شما زحمت مادرو بکشین حرفو یجوری بکشون سر همین چیزا
این چیزیه که بچه هاش باید باهم توافق کنن
و تا اونا با هم به نتیجه نرسن متاسفانه وضع همینه
دقیقا همین حرف وبه شوهرم زدم گفتم ۱۰ سال بردم مگه چیزی گفتم ولی ازاین به بعد نه حالا به نظرت این هفته مراسم عقد محضری خودشونه من نبرم خودشون ببرن چطوره شوهرم میگه نمیشه ولی میگم پس چرامن مراسم خودم بردم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
53 ثانیه پیش
54 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز