من سه چهارساله وارد خانواده همسرم شدم به تجربه مفید دارم که می خوام باهاتون در میون بذارم.
از روز اول جاریم روی من حساس بود و به هزار و یک روش بهم بی احترامی کرد که من متاسفانه متاسفانه همه کارهاش رو نادیده گرفتم و بهش واکنشی نداشتم. چون فکر می کردم رفتار درست اینه. و من باید با بی تفاوتی واکنش نشون بدم تا شانم پایین نیاد.
خواهرشوهرم هم چون جاریم تسلط زیادی روی شوهرش داره و خودش هم رفتار خیلی تندی باهاشون داره ترس خیلی زیادی از جاریم داشت، برای خوش خدمتی به جاریم از من مایه میذاشت! جلوی اون حتی حتی حتی جواب سلام منو سرد میداد! در حالی که در غیاب جاریم رفتارش نرمال بود. عین این سه چهار سالی که عروسشون بودم بین من و جاریم تبعیض قائل شدن. من چیکار کردم؟
1. مدتی سکوت کردم و بی تفاوت بودم که ظاهرا باعث شد فکر کنن من اسکولم و متوجه چیزی نیستم و با خیال راحت به حرکات زشتشون ادامه دادن.
2. خیلی محترمانه و مودبانه و به شکل گلایه مساله رو از طریق همسرم باهاشون مطرح کردم. که کلا همه چیز رو انکار کردن و گفتن ما فرقی نذاشتیم بین عروسامون.
3. فاصله گرفتم و رفت و آمدام رو کم کردم که باز هم موثر نبود چون توی همون دفعات کمی که میرفتم باز هم شاهد تبعیض شدید بودم
4. اینجا دیگه جایی بود که طاتم طاق شد. تلفن هاشون رو جواب ندادم، شهرستان نرفتم، هیچ مناسبت یا اتفاقی زنگ نزدم. اما همسرم همچنان باهاشون عادی بود. اینجا دیگه خود همسرم متوجه شد که چه تبعیض های وحشتناکی میذارن و دلیلش هم خوش خدمتی به جاریمه.
5. تنها روشی که جواب داد! شوهرم بهشون گفت تا وقتی که یاد نگیرید به من و خانواده من احترامی بذارین که لیاقتش رو داریم دیگه داداشی به اسم من ندارید! شوهرم باهاشون قطع رابطه کرد. و مثل چی ترسیدن و شروع کردن به عذرخواهی و قول اینکه جبران میکنیم و حق با شماست و ...
ولی من قصد ندارم دیگه رابطه ام رو با اینا ترمیم کنم. می خوام ازشون دور بمونم و روشی رو استفاده کنم که جاریم استفاده کرده و باعث شده اینا خرش بشن.