وقتی فهمیدین باردارین واکنشتون چی بود 🥰🥰😍😘🤪

خدا نگهش داره برات عزیزم ان شاالله خوشی و خوشحالیشو ببینی همیشه . 

من چون دخترم به دنیا اومد تحصیل و کار و .. کلا از زندگی افتادم بعضی وقتا حس میکنم دوسش ندارم چون جلو موفقیتم رو گرفت

😁😁😁 خواهر من دست ب سیاه و سفید نمی زنه ناخن هاش نشکنه 

البته منم رو بچه م حساس بودم فقط خودم باید کاراش رو می کردم 

خانواده شوهرم ک دختر دوست نداشتن ...هر وقت می دیدمشون ۴ تا پسر عقب افتاده رو می زدن تو سرم ...منم برام مهم نبود انقد ک عاشق دخترم بودم

مامانم ضد بچه ست ...خبر بارداری م رو شنید کلی بارم کرد 

😁😁

ولی من تنها خوشحال ماجرا بودم❤️🤩😍🥰🥰😍😍😍😍😍

وقتی بی بی چکم مثبت شد از شادی فقط گریه میکردم ۵تا بی بی چک زذم همشونم مشبت شده بودن آزمایش دادم مثبت بود بتام ۲۰۰بود شوهرم وقتی فهمید تو ماشین یسره داد میزد خدایااااا دارمممم بابا میشمممممم همههه بدونین من دارم بابام میشم🥲🥲

اگه میموند و عمرش ب دنیا بود دی ماه بدنیا میوومد اما خب ...

ی تجربه تلخ و شیرین شد برام...🥲

چون بچه دوست نداشتم...

ممنون ان شالله خدا نگه دار همه کوچولوها باشه و عاقبت بخیری و خوشبختیشون و ببینیم 

نگید اینطور لطفا .....من دخترم و داشتنش رو حس مادر بودن و با جونم و سلامتیم تاخت زدم پشیمونم نیستم بازم برگردم عقب انتخابم قطعا تپش هست و لاغیر 

آخی

ولی هیجان تون خیلی خوب بود😍

اره خب خیلیی شیرین بود و خوب بود 

ولی حرفش  میشه بااینکه این همه  گذشته ولی داغم باز تازه میشه اصلا حسود نیستممم هیچوقت حسودی نمیکنم ولی با یکی از فامیلامون منو اون حتی هفته و روز بچهامون یکی بود منم ۶هفته بودم اونم ۶هفته بود اون بچش بدنیا اومد امیدوارم بچش خوشبختتیرن بشه ولی کاش بچه منم حق زندگی کردن داشت کاش اونم میتونس ب این دنیا بیاد تا زندگیمو همه چیزمو ب پاش بریزم ... ناخاسته چنان روح و روانم بهم ریخت ک تا چندماه افسردگی داشتم از در خونه نمیتونستم بیرون برم تازه یمدتیع خوب شدم ... امشب بحث این بود ک ینفر بچه سقط کرده باید بره برای غسل و اینچیزا اونقدر دلم براش سوختت میدونی بدترین چیز بود برام ما رسم داریم حموم ۱۰روز ک مادر و بچه غسل میکنن جشن میگیریم ولی من تنها بودم بدون بچه ... بدون جشن ... با گریه ... خیلیی درد بدیه تو جمع گفتم اون حموم غسل  درد داره درد داره میگفتن کجا درد میاد؟زدم ب قلبم گفتم ابنجا درد  میاد واقعا قلبم ب درد میاد نمیدونم چطور از فکرش خلاص شم دیگم نتونستم برای بارداری اقدام کنم چون هردفعه اونقدر بهم میریزم ک خودمو داغون میکنم...

عزیزم 

من ان آی سی یو دانشگاه همیشه نوزادهای نارس رو می دیدم بعد چند روز میمیرن ...یه شکی تو دلم پیدا می شد خدایا چرا 

خیلی نانازن این نارس ها 

بعد تو زندگی و تجربه هاش تازه فهمیدم خدا خودش خوب می دونه کیو کی ببره 

می دونی 

من امیدوارم ی بچه سالم خدا به شما ب موقع و صلاحتون بده 

ممنونممم دورت بگردم انشاله

خدا نکنه 

امیدوارم دلت آروم و با خدا باشه