2777
2789
عنوان

از خاطرات عقد روزی که تنها شدین بگین بخندیم😂😜

| مشاهده متن کامل بحث + 19982 بازدید | 189 پست

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

خطبه عقدوخوندن توباغ بودیم وهمه رفتن منوشوهرم تنهاموندیم چون ماشین نبود ماروببرن گفتن مهموناروببریم ...

😂😂😂😂😂😂😂

حدیث هستم،۲۴سالمه ،درحال اقدام بارداری ام ، من عشق ورزشم و هروز ورزش میکنم،زندگی سالم به دور از نوشابه،الکل ،قلیون ،قهوه عاشق دویدن و دوچرخه سواری،۴ تا دوچرخه حرفه ای دارم ،سبک سالم زندگی رو بهت رایگان یاد میدم

من خودم خاطره جالبی ندارم همش همینای ک بقیه میکنن😄😁😅🤣ولی برادرم خیلی مرد هست دورش بگردم.کاش همه پسرها همینطور بودن.دختری که می‌خواست قبل از خواستگاری باهم دوست بودن.ورش داشت آوردش خونه مامانمم کلی پذیرایی کرد ازش.برادرم گفت مامان من میخام با ایشون ازدواج کنم الانم دوتا بچه دارن.کاش مردای دیگه هم یاد بگیرن.اصلا سرکارش نذاشت بهش😙🤪 بگه تو با من اومدی شاید با بقیه هم رفتی .چون شهرشون با شهر ما یک روز فاصله داشت.۱۸ساعت.نهار خوردن استراحت کردن دوباره برادرم بردش.

ای جانننننن😂💙

❤️❤️😂

خونه ی ما دورِ دوره ، پشت کوه‌های صبوره پشت دَشتای طلایی پشت صحراهای خالی خونه ی ماست اونورِ آب  اونورِ موجهای بی تاب پشت جنگلای سروه توی رویاست،توی یه خواب،پشت اقیانوسِ آبی پشت باغای گلابی اونور باغای انگور پشت کندوهای زنبور خونه ما پشت ابرهاست اونور دلتنگیِ ماست تهِ جاده های خیسه پشت بارون پشت دریاست💖💖💖💖💖💖💖بودنت هنوز مثل بارونه تازه و خنک و ناز و آرومه حتی الان از پشت این دیوار که ساختن تا دوستت نداشته باشم اَتل و متل بهار بیرونه مرغابی تو باغش میخونه باغ من سرده همه ی گلاش پژمرده دونه دونه بارون بارونه...بارون بارونه...بارون بارونه...بارون بارونه دلم تنگه پرتقال من گلپر سبزه قلب زار من منو ببخش از برای تو هرچی که بخوای میارم اَتل و متل نازنین دل زندگی خوب و مهربونه عطر و بوش همین غم و شادیه کوچیک و بزرگمونه.💖

من ک مجردم ولی یبار با یکی سر قرار رفته بودیم ازش خوشم نمیومد ولی رفتم حرفاشو بزنه بدتر بدم اومد بعد پسره گفت من میرم دسشویی وایسا اینجا تا رفت چنان فرار کردم😂😂😂😂😂😂نفهمیدم چطوری خونه رسیدم بعد گفتم یه کار اضطراری پبش اومد دیگ هم جواب ندادم 

یک سال ازم کوچک بود درک نداشت اهل زندگی نبود تفاهم نداشتیم بعد جدایی یک ماه بعد دوباره ازدواج کرد و ...

همسر سابقت هم زود ازدواج کرده بود ازدواجی بوده خیلی

دل شاد از دل زارش خبر نیست سلامت روز بیمارش خبر نیست نه تقصیر تو این رسم قدیمِ که آزاد از گرفتارش خبر نیست
2810
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز