روی صورتم اسکار و فرو رفتگیه جوش دارم این جوشا ارثیه و مامانم داشته
حالا بماند وقتی میرم جلوی آینه صورتم نازنیم رو نگاه می کنم اشکم درمیاد یادم میاد چن سال پیش چقدر خوشگل بودم و خواستگار داشتم ولی الان چی
نگای عکسای بچگیام می کنم دلم میخواد بمیرم میگم چی به سرت اومد
من ازدواج نمی کنم تا ابد چون دوس ندارم یه پسر که هزار آرزو داره من زنش شم و از من حالش بهم بخوره
و اینکه این ژنتیک بد به بچه هام برسه و اونام زندگیشون مثل من زهر بشه وقتی نگای پوست بقیه می کنم که صافه حسرت تمام وجودمو میگیره قلبم سیاه میشه
ای کاش مادر من ازدواج نمی کرد و این ژن کثیف رو به من نمیداد که بخوام خودکشی کنم و و اون دنیا هم زجر بکشم
چی میشد اصلا به دنیا نمی اومدم