من چند روز پیش رفتم دکتر لابیاپلاستی بعد شوهرم گفتم کسی نگی دهن لقی کرد و مادرش گف مامانش رفته بود محل کارش ک تو بیخود کردی زنت رو تنهایی بردی دکترو...ب منم زنگ زد باطعنه گف زن گنده!خلاصه من شروع کردم گریه و شوهرم همه چیو فهمید خونه مامانم بودم شوهر و مادرش اومدن ک مگه ما چی گفتیم و...گف جرا با من حرف نمیزنی زیاد میلی پیشم منم حقیقت رو گفتم که ب خاطر خبردادند تو ب شوهرم از شوهرم کتک خوردم و ناراحت بودم ازش.خلاصه بگومگو زیاد شد و مادرشوهر هرچی دهنش اومد ب من گف منم مث خودش رفتار کردم.بعد شب شوهرم اومد دنبالم منم رفتم خونه...
هستین بگم بقیه رو