میگه ما برا خواستگاری بیایم باید کل خواهرام برادرام بیان که اونام شهرای دیگه هستن ،
اون میگه مادرت رو در جریان بذار ،
ولی من خودم نمیخوام چیزی بگم هنوز ،
با ماشین خودش میخواد بیاد ، ولی من سوار نمیشم ک
نمیدونم بگم بیاد سمت دانشگاه یا کجا
آخه شهر ما کوچیکه همه جا آدمو میشناسن سریع