منو زنعموی شوهرم خونه مادر بزرگ شوهرم رفته بودیم شهرستان بعد ما خودمون مرغ بردیم درست کردبم
بعدا که زنعموی شوهرم رفت مادربزرگ شوهرم داشت میگفت این بجز مرغایی که اوردین مرغای منم درست کرده منم برداشتم اینو ب زنعموعه گفتم😐انقد کینه کرده و زنگ زده عمه شوهرم دعوا ک چرا پشت سرم حرف زده و ....
فک نمیکردم بخاد از ی پیرزن هشتاد ساله که عقل و هوشش رو از دست داده ب دل بگیره😐ادم پیر مبشه بدتر خسیس و حریص میشه دیگ
اصلا فک نمیکردم بخاد اینکارو کنه
حالا بنظرتون باهاش دعوا کنم ک چرا گفتی یا نه
چکار کنم
زنعموعه جای مادرمه