سلام بچه ها مادرشوهرم زنگ زده که بیام پیشت چندباری گفتم نه تنها راحت ترم اوایل بارداریمه و اینکه میاد اینجا فقط میشینه و دستور میده توباید مثل حمال براش کار کنی میاد میره سریخچال ببینه چی خریدیم چی نخریدیم یا تواتاق خوابا چیزی اضافه نشده باشه توخونه وسیله اضافه نشده باشه همیشه هم میگه باهات بیام دکتر برای فضولی میپیچونمش من واقعا حساسم به بو غذا و خوده غذا حالمم افتضاح بده چندبارم زبونی گفتم نیا و اومده دست به سیاه و سفیدم نمیزنه فقط میشینه براش کار کنی اگر شرایطم مساعد بود باز حرفی نبود ولی الانا واقعا ازبس بالا میارم جونی برام نمیمونه الانم میترسم بیاد چون زنگ زده بیام پیشت بهش گفتم نه ولی اونه دیگه بدترمیکنه لج منو دراره اگه اومد چکار کنم واقعا باحرفا و کاراش ناراحتم میکنه توکارام دخالت میکنه تویخچال سرک میکشه ببینه پسرش چی خریده چی نخریده اگه بیاد چی کار کنم
دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳
از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباسهای خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!
بگو مادر جون همه مثل شما نیستن وتوان بدنشون در یه حد نیست من اگه قرار بود همه کارامو بکنم که به اومد ...
واقعا نمیفهمه من حاضرم نیاد پیشم به خدا اینقدر حالم بده دوس ندارم کسی بیاد واذیت شه چون واقعا همش حالت تهوع و بالا اوردن خیلی بدویارم هیچیم نمیتونم درست کنم
میدونی مشکل کجاست الان جلوشون رو نگیری بچت که دنیا بیاد وقت وبی وقت وبدون درنطر گرفتن شرایط شما که خب شاید بچش دیر خوابیده، الان استراحت میکنن یا کار داره میخان بیان و اونموقع خیلی بیشتر اذیت میشی
به همسرت بگو ایشون نتونست خودت یه جوری متوجهشون کن
اگه تنهایی درو باز نکناگه شوهرت خونه اس برو تو اتاقت درو قفل کن به شوهرتم بگو بهش بگه خوابی چندبار ...
یه بار خونه بودم خواستم درو باز نکنم پشت دری هم زده بودم اینقدر در زد خستم کرد دیدم کلید انداخت نتونست باز کنه گوشیمو یکسره کرد زنگ زنگ زنگ اخر خودمو زدم خواب رفتم خوابالود دروباز کردم