حالا من ی خواهرشور داشتم الهی شکر ندارمش دیگهههه
منو پاگشا ک کرد حامله بودم چون من همون ماه اول حامله شدم
چقدرررر اصرار ک چی دوستداری منم بسیار هوس باقالی پلو با گوشت داشتم گفتم بهش با خجالت
رفتم خونشون دیدم باقالی پلو با مرغ فقط پخته تنها همین ی نوع غذا سفره اشون هم تفاوتش با همیشه این بود ک سس دو نوعبود نوشابه بود دوغم بود مرغشم بسیار بوی بدی میداد و خشک بود
ما پاگشا خیلییی مفصل میگیریم
گفتم حتما اینا ساده میگیرن و ناراحت نشدم
اما یکم ک گذشت دختر برادرشوهرش رو پاگشا کرده بود اومده بود از سفره ایی ک چیده بود با چههه آب و تابی تعریف میکرد از دسرها غذاها میوه و تنقلات و هزینه ی سنگینی ک برداشته بود براش خیلی دلم شکست نخورده نبودم ک ماشالله خواهر برادرهای خودم قوربونشون برم من سنگ تموم گذاشتن اما حس سبک شدن و بی ارزش بودن شدیددد بهم دست داد حس حقارت
کاش یکم از خانمی مادرت تو وجودش بود
البته ک دیگه وجودی نداره وجود تیکه اندازش کوتاه بود تو زندگی مشترک من