خیلی بی اعصاب شده برا من تنها اینطوری ب خدا با بچه ها رفتارش خوبه با دوستاش اوکی فقط من ک زنگمیزنم من ک توخونه حرف میزنم عصبی میشه میدونم چندوقت مشکل مالی داره ولی حتی حرف هم نمیزنه بفهمم چ مرگش
ی سره دنبال بهونه برا دعوا برا غر زدن من سکوت میکنم وقای ناراحت اون هر حرفی ک دلم و بشکنه عمدا میگه ک اذیت بشم
همش میگم ان همه کاری کرده من جدا بشم میبینه ادمی نیستم طلاق بگیرم باخودش میگ میمونه دیگ بکشمش هم تحمل میکنع
بخدا ازش بپرسی نمیدونهذچرا داره بهم غر میزنه ولی فقط هی میگتو بدی تومقصری توبلد نیستی توارامش نمیدی بهم
همشمیگ لعنت ب زنی ک بلد نیست زندگی و اروم کنه همش رواعصاب میره درحالی ک من کلا سکوت بودم خرفی نزدم ک باعثناراحتی بشه
بخدا نمیفهمم همش میگم مگچیکار میکنم
مغزم داره منفجر میشه خسته شدم چرا اوکی نمیشه هیچوقت انقدر تلخی نچشیده بودم همش میگمنکنه زندگیمرسیده ب نه نهش داره صبر اخرمم محکمیزنه و دیگ جدا بشی
مهرومحبت بینمون خیلی زیاد بود احترام بینمون ولی ب یکباره تموم شده انگار هیچی دیگه نیست ن بغلی ن محبتی هیچی دوتا غریبه شدیم تو خونه ک اگدهن یکیمون باز بشه ی کلمه بگیم بحث میشه فقط دوست داره هرچی میگه حرفایی باشه ک میدونه روش حساسم ودلم میشکنه😭
انری منفی خونم خیلی زیاد شده