خستم حس مردن بهم دست میده چند ساله از زندگیم میگذره وبچه هم داریم ولی همسرم بدون من تنها ختنه سرون بچه همکارش دعوت شده از این که تنها رفت ناراحت شدم گفت دعوت نیستیم حالم یه جوره ازش خشم دارم وترس از دست دادن.😔😔😔
منم نمیدونم چه مرگمه با کوچکترین چیزی عصبی میشم دادوبیداد میکنم
رفتم وسایل مدرسه بچمو آماده کنم هیچی نبود عصبی شدم به بچم
شوهرمم حرف بد بهم زد کلا بهم ریختم
آرزوی مرگ دارم
منم شوهرم تنهایی جای بره ناراحت میشم همش بخاطر کمبود توجه شوهر هستش
من هرچی ازدواج کردم افسردم ودارو مصرف میکنم.من اوایل ازدواجم متوجه شدم همسرم با یه خانم آشنا هامون در تماسه وقتی فهمیدم قلبم شکست نامزد بودیم ولی به کسی نگفتم دیگه کاری نکرد ولی من تا همین الآنم در عذابم وقتی اون ادمو میبینم .وهمیشه کابوس میبینم وداغ دلم تازه میشه وقتی ازم دور میشه.حالم خیلی بده بچه ها خیلی.😔😔😔😔تنهایی وبی زبونی تو متاهلی خیلی سخته .من هیچ وقت محبت خالصانه از کسی ندیدم ولی باهم مهربون بودمواحترام همرو نگه می‌داشت مو هنوزم نگه میدارم ولی خیلی به غرورم برخورد.خستم خیلی
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز