2777
2789

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 


با ی شروع غم انگیز بود من گوشیمو دزدیده بودنو خیلی ناراحت بودم میخواستم دوباره کار کنم ک اگهی ی هلدینگو دیدمو پیام دادمو فرداش رفتم اونجا ..


وارد دفتر کار شدمو دیدم چقدر قشنگه اونجا ی اقای پشت میز بودو کل دفتر خالی بود ی پسر ۳۰و خورده ای بود قیافه ی جدی   داشت در کل بد نبودولی..اصلا انرژی مثبتی نداشت


حرف زدو اخر احرفاش خیلی رکوروراست گف بیا باهم باشیم سه بار گفتم ن و بار سوم گفتم ببینم چی پیش میاد


فرداشب  رفتم دفتر ب گفته خودش ساعت ۹

همون شب رابطه داشتیم  ولی بدون دخول

من نمیدونستم کیم؟

کجام ؟چیکار کردم؟من  هرزه بودم ؟چرا این کارو کردم ..

رابطه شروع شد ..


چند روز گذشت و بعد من راضی شدم ک دخول انجام بده

درد داشت


از شدت استرس پریود شدم

چند روز بعدبه  طرز وحشت ناکی معده درد گرفتم

هیچی نمیخوردم


اون روزا گذشت کم کمو بهتر شدم

اون میگفت همه دوستاتو حذف کن و بیرون نرو


از اول پیش خودم میگفتم فقط ازش میکشمو میرم

بعد ولی اخلاقای بدو بدترش شروع شد


ی روز ک پریود بودم. نمیتونستم رابطه باهاش داشته باشم و اشک میریختم اون وقتی گریمو دید گف ؛

اه. ی کارم بلد نیستی بکنی و بلند شد رفت


من گیج بودم

من چی بودم

من..

مغزم کار نکردو سریع فرار کردم

رفتم بیرونو اون زنگ زد مامانمو از من بد میگفت مامانه منم جوابشو داده بود


رفتم خونه مامانم گف ؛

نرو اونجا ،دیگه نرو. اونجا


بعد چند رو دوباره بهم برگشتیم اوضاع  بد بود ولی من تحمل میکردم ی خونه  جور شده بودو اونم بدش نمیومد بریم زیر ی سقف


عید رفتیم تو اون خونه ،الان تو همون خونم

——

چند بار ازش پیامای نامربوط ب زنا دیدم ی سریا کاری بود و دوستی ی سری امو فقط دوستی و ،،و،،،و،،،

آدم لجنی بود ی لجن مهربون

ی لجن بود ک رنگش خیلی تیره نبود ولی اخر لنج بود

خیلی هیز بود ،میترسیدم  ی جایی برم ک باهاش ک تعداد زناش بیشتر از مرداش باشن ،خسته شدم

از نگاه

از حرف

از خودبینی

از خود بزرگ بینی

چقدر ی ادم میتونه از خودش تعریف کنه؟؟

چقدر خودشیفته؟


مادرم کو؟پدرم؟دوسشون داشتم

خیلی فوش میداد بهشون خیلی خیلی


من تنها بودم ،میون اون همه حرفایی ک میزد

هرزگی هایی ک میکرد

فوش هایی ک میداد

کتک هایی میزد


من تنها بودم

گریه میکردم

خیلی گریه میکردم

اونم از گریه هام خسته بود

میدید درد دارم ولی براش مهم نبود

اون فقط ی ربات میخواست


ی ربات خندون و زیبا ک هرچی گف اطاعت کنه

و هرکاری کرد به رو نیاره ..


ربات بودم من ؟زن بودم من؟

عین عروسک ی گوشه خونه مینشتم تا بیاد

درو قفل میکرد ک من بیرون نرم ولی دلیل میورد ..


نمیزاشت حتی یکبار برم بیرون

نمیزاشت …


حالا من موندمو ی بغض گنده تو گلوم ی حس ک انگار تو ی عروسکی باید خوشگلو خندون باشی تحت هر شرایطی …



این گوهی ک من زدم تو زندگیم کمتر کسی زده مخصوصا تو ایران با شرایط مذهبی و ،،،کسی اصلا باورش نمیشه ک ی دختر تا این حد بی ‌پروایی کرده و گووووووووه زده تو زندگیش 

الان اینارو تعریف کردی میان توهین و فحاشی می کنن بدتر ناراحت میشی و.... و تاپیک گزارش و تعطیل میشه 

اگر همچین مسائلی هم پیش اومده باید بری پیش مشاور مطرحش کنی اینجا کمکی نمیکنه اینا رو گفتم بیشتر ناراحت نشی 

آخ ببین چقدر من به تباهی کشیده شدم ک بدبختیم برای بقیه مسه داستانه..

😞 خود کرده را تدبیر نیست !

لطفا بکش بیرون 

امید وارم یه روزی بیاد بگی آخيش سختی هام تمام شدن من آدم بهتری شدم

حالا که امضای منو خواندی برام یه صلوات بفرست مهربون😊
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز