بچه ها. تو ایستگاه اتوبوس بودم بعد یه پیرمرده گفت من تا بهشتی میرم بیا برسونمت
وای مگه می رفت ؟
گیر داده بود بهم سکته کردم از ترس. اخرش دید نمیام گفت تا شهید بهشتی میرم پولم نمیخوام ازت بیا
وای مردم فقط از ترس هیچکی ام نبود تو ایستگاه به خدا راس میگم
وای خیلی نرسیدم خیلی