2777
2789

زایمان کردم و حال روحیم زیاد خوب نیست و خسته م از بچه داری


دوستم زنگ زد احوالپرسی گفتم بیا پیشم اومد

ده دقیقه ای نشستن بچه هاش کمی سر و صدا کردن شوهرمم سرش درد میکرد ناراحت شد و ناراحتی شم نشون داد (گفتم میخوای برو بخواب با ناراحتی گفت ن چ خوابی با این وضع) 


جای من بودین چ حسی بتون دست میداد و چکار می کردید 



اینم بگم حتی ماه آخر بارداری م دوستاشو با بچه‌ها شون دعوت میکرد منم تحمل میکردم

دو تا دختر گل دارم ترانه، بهاره,, بچه سومم تو راه ب امید خدا 

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



1. وقتی ماه آخر بارداری دوستاش رو دعوت می‌کرد. بجای تحمل بهش میگفتم که از این دعوت ادیت میشم

2. اگر چیزی رو تحمل میکردم، بعد انتظار همون تحمل رو از طرف مقابل نداشتم چون انتخاب من تحمل بوده و نمیشه به دیگران گفت چون من تحمل کردم شما هم باید تحمل کنید 

3. همسرم رو درک میکردم که از سرکار اومده خسته س و... ، هرچند این دو طرفه هست و همسرتون هم باید تا حد امکان شما رو درک کنه 

4. در نهایت وقتی میدیدم بابت دعوت دوستم ناراحت شده ازش معذرت خواهی میکردم 

5. شرایطم رو براش توضیح میدادم و دنبال راه حلی بودم که هم مشکل حل بشه هم کسی این وسط اذیت نشه 


ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   gthllwthy  |  12 ساعت پیش
توسط   ابروکمونی۳  |  4 ساعت پیش