آخر حرف تو سرش نذفت . فقط خودم و ضایع کردم ناراحتم 😐
خونمون ته بن بسته کوچه نسبتا بلنده . راننده میاد سر کوچه به داداشمم میگه بیا سرکوچه سوارشو
بابا مامانمم داشتن میرفتن مسافرت من اومدم یک هفته اینجا بمونم بابام داشت میرف گفت به راننده سرویس پیام دادیم باید بیاد دم در
اخه تو محلمون دو سه تا سگ ولگردم هست .
خلاصه من امروز با داداشم رفتم دم در نذاشتم بره سرکوچه
رانند اومد دید ما رو ولی نیومد تو کوچه همونجا سر کوچه ماشین و سر و ته کرد
منم با داداشم رفتم گفتم چرا نمیای تو کوچه گفت همه بچه ها میان سرکوچه تو کوچتون سخته دور زدن
گفتم اینجا سگ هست گفت من ندیدم
کفتم ندیدی ولی هست بهدشم ده دقیقه یه ربع بعضی وقتا طول میکشه بیای باباش گفته باید بیاین دم در
گفتش بعصی وقتا میخورم به ترافیک من میام سر کوچه حواسم بهش هست بوق میزنم بیاد سر کوچه
منم بهش گفتم اوکی
الان اعصابم خورده نمیدونم کار درستی کردم یا نه
اصلا نباید میگفتم یا باید بیشتر پافشاری میکردم ؟
اخه کوچمون راحت میشه دور دورفرمونه زد همیشه هم سرویسا میومدن داخل کوچه 😕