2777
2789
عنوان

نوزده سالمه پدرم کتکم زد و از خونه انداختم بیرون😭😭😭

| مشاهده متن کامل بحث + 6829 بازدید | 153 پست

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



برو ی شغل یاد بگیر،ی مدت مشغول ب کار شو پول‌جمع کن،خودتووحفظ‌کن،نزار این شرایطت باعث بشه ب سمت خلاف کشیده بشی،خدا کمکت میکنه قربونت‌برم..

خدایا میدونم هرچه زودتر معجزه میکنی برام💙هیچ نیرویی وجود نداره جز نیروی خدا💚

الهی یه شغل خوب پیدا کنه جایی رو بتونه اجاره کنه از دست این مامان بابا خلاص شه

فقط 21 هفته و 6 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40

میشه برای سلامتی نینی داخل شکمم صلوات بفرستید🥺

واسه حموم چیکار می کردی

زنگ زدم ب مامانم التماس بعد ۱هفته گذاشت برم خونه لباسهامم ریختم تو لباسشویی خشک شد گفت برو 

گفتم بزار ی گوشه بشینم گفت زنگ‌میزنم ۱۱۰ باز لباسهام برداشتم رفتم بیرون 

خدا شاهده گفتم حالا ک بیرونم کرده برم‌کار پیدا کنم رفتم پارک ملت رو نیمکت نشستم از تو نیازمندی یچیزی پیدا کنم (سال ۹۳بود) ی پیرمردی خ خوش تیپ اومد کنارم گفت دنبال کاری جواب ندادم گفت از خونتون فرار کردی؟ انقدر ترسیدم روزنامه جاموند فرار کردم از دستش

هیز بود 

الانم اثرات استرس و اضطراب دارم 

پدرم فوت کرده بود مامانم سند بالا کشیده بود بزور ۱۱۰بیرونم انداخت چون مطلقه بودم شوهر سابقم پسرخاله ام بود خیانتکار و معتاد بود مامانم گفت باید دوباره باهاش آشتی کنی گفتم ن پرتم کرد تو خیابون 

 
زنگ زدم ب مامانم التماس بعد ۱هفته گذاشت برم خونه لباسهامم ریختم تو لباسشویی خشک شد گفت برو گفتم بزار ...

منم تجربه بیرون انداختنم توسط مادرمو داشتم توی زمستون از سرما یخ کرده بودم و میلرزیدم ای بابا چه شبیو گذروندم بگذریم.

اونوقت چیکاری کردی تو کجا میخابی کار پیدا کردی؟؟

پس مشهدی ای بابا آخرش چیکار کردی خدا کمکت کنه و برات جبران کنه

آره حرم امن ترین جاست 

مامانم انقدر تحت فشارم گذاشت دیدم زورم بهش نمیرسه ن پول داشتم ن پس انداز ناچار با شوهرم آشتی کردم با شرط طلاق دست من باشه 

یکسال زندگی کردیم بعد ۶ماه دوباره مثل قبل شد خیانت کتک تهمت 

دوباره جدا شدم سال ۹۵ 

ولی تو همون فرصت درسم لااقل تموم کردم لیسانس گرفتم 

بعد طلاق برگشتم خونه مامانم دوسال اجازه نمی‌داد بیرون برم میگفت تو مطلقه ای بری مردم حرف درمیارن ولی خودش همجا مهمونی عروسی میرفت افسردگی گرفتم خواستگار داشتم 

یکی همشهری بود خانمش فوت کرده بود خ مهربون بود مامانم حسادت کرد نذاشت بینمون خراب کرد با دروغ 

۹۷ ب انتخاب و اجبار مامانم ازدواج کردم با شهر دیگ 

فقط برم دیگ برنگردم باز زنگ میزد ب گوشی شوهرم پرش می‌کرد دوسال شوهرم بهانه گیری می‌کرد مامانم دخالت می‌کرد از ریز تا درشت زندگیمون رو 

آخر شوهرم ول کرد رفت منم بعد چندسال یکطرفه جدا شدم تو همون مدت ارشد خوندم رشتم طرح داره لااقل دوسال بابت درآمد خیالم راحته نسبت ب قبل وضع بهتره ولی باید مستقل بشم یواشکی دارم کارامو میکنم بفهمه مانع میشه

 
منم تجربه بیرون انداختنم توسط مادرمو داشتم توی زمستون از سرما یخ کرده بودم و میلرزیدم ای بابا چه شبی ...

اونزمان شب تو حرم ولی اجازه خواب نمیدادن تا صبح بیدار میموندم صبح میرفتم تو کتابخونه الکی ی کتاب قطور جلوم میذاشتم رو همون میخوابیدم کسی کاریم نداشت دوماه تحمل کردم دیدم دارم مریض میشم چنتا جا رفتم سر کار پیشنهاد رابطه میدادن دیگ کم آوردم برگشتم خونه 

تسلیم شدم 😔

شما علت بیرون انداختنت چی بود چرا مامانت بیرونت کرد؟

 
اونزمان شب تو حرم ولی اجازه خواب نمیدادن تا صبح بیدار میموندم صبح میرفتم تو کتابخونه الکی ی کتاب قطو ...

یعنی برگشتی به همسرت؟؟؟

من جریانش خیلی مفصله عزیزم فقط تا همین حد بدون که توی کشمکش طلاق بودم ومیخاستم برگردم به همسرم واسه همین مادرم اینجوری باهام برخورد کرد

منم تجربه بیرون انداختنم توسط مادرمو داشتم توی زمستون از سرما یخ کرده بودم و میلرزیدم ای بابا چه شبی ...

شما کدوم شهری 

من مشهدم میرفتم تو حرم 

رواق ها گرمه کسی کار نداره ولی اجازه خواب نمیدادن با اون پرها میزدن بیدار میکردن😔سال‌های عمرم الکی حروم شد بخاطر خودخواهی مامانم اونزمان ۲۶سالم بود

یجا شیرینی پزی رفتم کار کنم منی ک لیسانس مهندسی داشتم مرده همسن بابام بود گفت واس چی گفتم واس خرج شهریه دانشگام لازم دارم گفت چقدره گفتم ۷۰۰ یادمه با پررویی گفت پول بهت میدم ولی کار نکن ک باهاش دوست بشم گفتم ن 

رفتم بیمه ایران مرده گفت بیا حرف بزنیم منو کشوند تو ماشین ک مثلا حرف بزنه خاست بهم دست بزنه فرار کردم 

بعد دوماه دیگ کم آوردم ب ی بهانه زنگ زدم بشوهر سابقم آشتی کردم باهاش ولی بعدا فهمید مامانم بیرون کرده بود منت گذاشت گفت من تورواز توی خیابون جمعت کردم 😭💔منی ک بابام معلم بود هرگز اهل کثافتکاری نبودم هزار فحش و تهمت بارم کرد 💔بعدشم جدا شدیم دوباره 

 
چی شدی رفتی خونه ؟

نه عزیزم اومدم داخل محوطه یا ساختمان همینجا میخوابم

یه صلوات مهمون دلم میکنی🥹❤️ کامنت منفی جواب نمیدم پس فکرنکن واسه من کامنت منفی گذاشتی و هیچی نگفتم حق داری نه جواب ابلهان خاموشیت😉‌ کاربری دست منو رفیق صمیمیمه😍

شما کدوم شهری من مشهدم میرفتم تو حرم رواق ها گرمه کسی کار نداره ولی اجازه خواب نمیدادن با اون پرها م ...

من شهرستانم گلم ولی نمیتونم بگم‌کدوم شهر ببخشید❤

ای بابا امان از رفتارهای اشتباه بزرگترا 

جامعه هم که جامعه نیس یه مشت مرد هَوَل یا بهتره بگم نامرد چشمشون به ناموس مردمه.

اونم از شوهرامون که تقی به توقی میخوره پُتکش میکنن تو سرمون.

2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792