2777
2789

من ۱۴ روزه که سزارین کردم.۱۲روز مادرم پیشم بود تو این فاصله حالم خیلی بده بود بخاطر بی حسی.مادرم رفت پدر شوهر و مادر شوهرم اومدن.موقعی مامانم میخواست بره اشکام بی اختیار سرازیر میشد.بعد دیگه اوکی شدم.

فکر کنم افسردگی زایمان گرفتم کلا الکی الکی اشکام سرازیر میشه. 

چند روز دخترم موقع جیش کردن دست و پا می‌زنه و جیغ می‌کشه و گریه می‌کنه شدید. من این صحنه رو که می‌بینم واقعاً دلم ریش ریش میشه و گریم می‌گیره. امروز همینجوری شد دوباره من یه کوچولو گریه کردم تنها بودم،یهویی شوهرم رسید دید،بعد با عصبانیت گفت که دیوانه دور خودم جمع کردم. بعد رفت به مامانش گفت که من دلم برای مادرم تنگ شده و دارم گریه می‌کنم. مادرش هم پیاز داغشو زیاد کرد و گفت آره این نه صبحونه می‌خوره نه چیزی می‌خوره و چیزهای دیگه پس بگو چشه و اینا. در حالی که من صبحانه یه تخم مرغ خورده بودم کاپوچینو و پسته.کلاً بیشتر از این چیزی هم نمی‌خورم حالت عادی.

دیگه نشستن ۳تایی پشت سرم کلی پچ پچ کردن.مادرشوهرم هم گفت من فردا صبح میرم

الان من چطور رفتار کنم؟

خدایا شکرت بخاطر همسر خوبم😍

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

هیچی

خداتو‌شکر‌کن فتنه داره از خونت میره

تاريك انديشان هميشه سعى مى كنندزنان را در «سياهى» نگه دارند؛آنها از روشن شدن ذهن زن مى ترسند !چون خوب ميدانند اگر زن بداند،به فرزندانش هم ياد ميدهد !

سلام خب میگفتی دلم برای بچه سوخت فکر مادرم نبودم 

مادرشوهرت هم اندازه صبحانه خوردنت رو ندونه شوهرت که میدونه به زبون حرف بزن الکی چرا میزاری سوءتفاهم بشه 


                                                                                                                 *اگه میتونی تصور کنی پس میتونی انجامش بدی*💪
سلام خب میگفتی دلم برای بچه سوخت فکر مادرم نبودم مادرشوهرت هم اندازه صبحانه خوردنت رو ندونه شوهرت که ...

بابا می‌دونن کم غذا میخورم کلا.تازه امروز تخم مرغ خوردم یعنی خیلی خوردم

خدایا شکرت بخاطر همسر خوبم😍
عزیزم خودتو جمع کن احساست طبیعیه ولی جواب نده ببر بچه رو دکتر انگار اتفاقی نیوفتاده

واقعا اشکام دست خودم نیست.همین امروز به داداشم گفتم یه کاری رو برام انجام بده گفت که وقت ندارم به خاطر همین موضوع من کلی اشک ریختم.قبلا هم می‌گفت ولی برام مهم نبود.الان هم اشکام دارن میریزن

خدایا شکرت بخاطر همسر خوبم😍
اشکام بیشتر داره میاد با این کاراشون.به شوهرم بارها گفتم نکنه افسردگی بگیرم یا گرفته باشم حواست باشه ...

بخاطر هورمونات هست طبیعیه شنیدم بعضی ها توی بارداری و موقع شیردهی هورموناشون بهم میخورن عواطف و هیجانات مختلف رو تجربه می کنن برای تو حالت گریه هست جاری منم اینطوری میشد 

                                                                                                                 *اگه میتونی تصور کنی پس میتونی انجامش بدی*💪

باید به شوهرت می گفتی چرا گریه کردی

اگر برای دوری از مامانت هم گریه کرده باشی اشکالی نداره چون تازه زایمان کردی و روحیه‌ات حساسه. تازه آدم با مامانش راحت تره

بخاطر هورمونات هست طبیعیه شنیدم بعضی ها توی بارداری و موقع شیردهی هورموناشون بهم میخورن عواطف و هیجا ...

آره امروز تو حموم دیدم شیر از سینم همینجور می‌ریزه و نتونستم از شیر خودم به دخترم بدم.تو حموم هم یه دور گریه کردم

خدایا شکرت بخاطر همسر خوبم😍
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز