من عمل کردم به عنوان یه دختر مجرد واسه داداشم کارگر کار میکنه و مامانم با مریضیش برای کارگرا غذا درست کرده و چایی هم دم کرده منم از درد پیچیدم به خودم مجردم سرم درحال منفجر شدنه
زن داداش محترم دست به هیچی نزده تازه از اتاقش در اومده حاضر رو سفره جلوشو هم جمع نکرده
دلم برای مامانم سوخت که حتی بهش نمیگه جلوتو هم جمع کن لااقل بعدش گفتم به زن داداشم ظرفارو بی زحمت بشور الان مثل بچه قهر کرده توروخدا منطقیه؟