روزی روزگاری توی اسطبل شاه الاغ خاکستری کوچکی زندگی می کرد اون بین حیوونهای دیگه می گشت وبازی می کرد از گاوها وبزها گرفته تا مرغ ها وخروس ها اونو می شناختند اون گاهی از کنار اسطبل شاهزاده ی کوچولو رو نگاه می کرد که توی حیاط قصربازی می کنه یا کنار اسطبل میاد و حیوونها رو نگاه می کنه وبا خودش می گفت:شاهزاده ها موجودات خیلی تمیزی هستند چون از اسطبل فاصله می گیرند و اجازه نمیدن حشرات برن توی لباسشون خب عیبی ندارد درسته که من دوست دارم با شاهزاده بازی کنم اما خب اون حق داره نزدیک من نیاد پس ناراحتی نداره.
یه روز صبح که هنوز الاغ کوچولو صبحانه ش رو یعنی علفش رو نخورده بود دید که صدای تازه ای توی اسطبل پیچید
اون می شنید که حیوونهای دیگه که بیرون هستند دارن در مورد قشنگ بودن یک نفر حرف می زنند...
ادامه توی این کانال کودکانه اینجا می تونی همیشه حواست به بچت باشه اگر وقت خودت کمه
https://eitaa.com/kodakenazanin