پسرم کلاس اولیه از استرس شدید رفت زیر سرم😔

دليلش چيه

كسي اذيتش ميكنه؟ ب هر حال اين بچه الان نياز ب كمك داره تقصير اون راننده سرويس عوضي هم هست اما زمينه اضطراب رو داره پسرت

اگه شيراز هستي بهت روانشناس معرفي كنم مشكل بچه حل بشه

منم روز اول مامانم نبرد منو مدرسه با سرویس رفتم 

همه ماماناشون کلاس پیدا میکردن من میترسیدم نمیدونستم کجا برم آخرش اشتباه رفتم ی کلاس، دیگ خودشون گفتن تو اینجا نیستی بردنم کلاس خودم، کیفم و جا گذاشته بودم گم شده بود 

خلاصه وحشت کردم روز اولی😂 سرویسمم جام گذاشته بود باز

چون میترسیدم و اینا دوست هم نمیتونستم پیدا کنم،کلا میرفتم مدذسه اعتماد ب نفسم گرفته میشد همش گریه 

الان ۱۲ امم هنوزم هیچ دوستی ندارم تو مدرسه 

جدی بگیر گریه هاش رو ببرش مشاور تا آخر مدرسش ک تموم شه دچار مشکل میشه.

عه .پس سعی کن یمدت خودت ببریش بعدش دوست جدید پیدا کنه معلمش باهاش مهربون باشه دیگه عادت میکنه 

من روز دوم مدرسه چون هنوز سرویس دخترم اوکی نشده بود رفتم

دم دفتر منتظر که خانم سرویس بیاد

دخترا یکی یکی با گریه میومدن دفتر فکر میکردن سرویس جاشون گذاشته در صورتی که سرویس اصلا هنوز نیومده بود

سرویس دختر من بهش گفته دم دفتر میشینی تا بیام 

دیگه میدونه از جاش تکون نمیخوره خانم سرویس میاد دستشو میگیره میبره سوار میکنه

من خودم بیشتر از دخترم استرس داشتم ولی چون دیدم این خانم اینقدر حواسش به بچه ها هست با اینکه هزینه اش زیادتر از بقیه بود خیالم راحته بابتش

حس روبه رویی با بقیه دانش اموزا تو زنگ تفریح براش سخته اینکه بین اون همه بچه وادم بزرگ باشه که نمیشناسشون معلمشون بگو میشه زنگای تفریح یکم باهاش صحبت کنی

ببین تا میتونی بدون تهدید که اخ اگه خری بی سواد میشی و اینا  نزن بهش فقط صحبت کنید تو خونه باهاش خاطرات مدرسه تون و بگید بهش بگید هیچ بچه مدرسه ای گم نمیشه تو روپوش داری ادرس خونمونم داری سرویستم نیاد هیچوقت نمیمونی تا شب اون زنه خر بودع گفته بهت

من اصلا با شما صحبت نكردم از استارتر سوال پرسيدم تا شايد بتونم كمكش كنم 

حتما روانشناس ببرید

و بچه ایی ک انقدر حساسه و تجربه مهد و پیش دبستانی نداشته و هنوز مستقل نشده

اصلا نباید براش سرویس میگرفتید

رو استرس مدرسه اینم اضافه شده

سرویس رو کنسل کن

خودت ببر خودت بیارش

شاید روز اول کسی اذیتش کرده یا ترسوندتش ببرش پیش مشاور نگران نباش درست میشه

سرويسش عوض كن اون زنه ك اينو ترسونده نباشه

خواهرم اون موقع ها کوچبک بود بخاطر اون نمیومد اصلا همراهم 

بقیه هر روز ماماناشون میومدن با معلم حرف میزدن معلم هم توجه میکرد ب بچه هاشون همش دورشون بود 

حالا من ک گریه میکردم معلمه اخم میکرد ی بار هم یادمه می‌گفت من از بچه های گریه او خوشم نمیاد