سلام قضیه رو اگه نمیدونید برید دوتا تاپیک قبلی بخونید
کاربری دست ۳ نفره
از آخرین تاپیکی که زدم داداشم کلا دوبار اومده خونه لباس برداشته رفته و فقط دوسه باری زنگ زده و حال احوال مامانم پرسیده یه من زنگ نزده
این یکی دوماه که این خونه نبود تشنج زیادی تو خونه مل بود و من خیلی فشار روم بود
بچه ها الکی نگید فیکه جون مادراتون مثلا من فیک بزنم جز اینکه الکی وقتمو هدر میدم و اینهمه تایپ میکنم چی میرسه بهم بخاطر اینکه پربازید شم خوب الان من پربازدید شدم چی رسید بهم مثلا کجای دنیا رو گرفتم تروخدا الکی حرف نزنید هی نمک میپاشند رو زخم ما بعضیا
خوب داشتم میگفتم
منم تا جایی که میتونستم خودمو آروم کردم سعی کردم تنها برم بیرون مواقعی که وقتم خالیه یعنی از سرکار دانشکاهو کلاس که میومدم با تمام خستگی باز میرفتم پارک قدم میزدم و فقط برای خواب میمومدم خونه تا امروز ساعت ۷ ۱۰ دقیقه گوشی تلفن خونه زنگ زد مامانم وز خواب پاشده رفت گوشیو برداشت داداشم گفته بهش من دارم رگمو میزنم حال من براتون مهم نیس😐
مامانم گریه و زاری داداشمم قطع کرد تلفنو گوشیشم خاموش کرد بعد مامانم اومد منو کتک زد که تو این کارو کردی تو خرابی تو فلانی بیثار انقد سیلی زد بهم گفت تو دیگه دختر من نیستی تز خونه من گمشو بیرون منم به بابام گفتم تو دوتا خونه. داری که هیچکس توش نیست یدونشو بفروش پولشو بده با پسرت تا صبح تو کارتت پس انداز داری یکم از اونو بده بهش مگه پسرت نمیگه برمیگردونم من نمیدم تو بده به خودتم برگردونه گفت من فردا بمیرم باید ارث بدم گفتم ۲۰۰ تومن از اون پولات برداری انگار ۲۰۰ هزارتومن برداشتی نه ۲۰۰ میلیون من میدونم تو چقد پول داری خودتو به فقیری میزنی مامانم در این حین رقت تو اتاقم لباسام رو ساک کرد و گفت گمشو بیرون گفتم نمیرم هلم داد از در منو انداخت بیرون الان تو راه پارکم نمیدونم شب کجا بمونم الان واقعا حالم بده آخه برای چی رو ۲۰۰ تومن پول من چشم دوختن من اونو با بدبختی از ۱۴ سالکی جمع کردم چقد یه آدم بی چشمو روعهه