2777
2789
عنوان

بیاین شعر قشنگ اگه دارین بگید

| مشاهده متن کامل بحث + 635 بازدید | 152 پست

شده دردی به دلت ریشه کند آب شوی؟


همه شب با غمدلتنگی خود خواب شوی؟


شده آیا که غمی ریشه به جانت بزند؟


گره در روح و روانت، به جهانت بزند


شده دلتنگ شوی غم به جهانت برسد؟


گرهات کور شود غم به روانت برسد؟


شده دلتنگ شوی چاره نیابی جز اشک؟


من به این چارهی بیچاره دچارم هرشب





بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

میروم شاید فراموشت کنم ،


با فراموشی هم آغوشت کنم


میروم از رفتنم دل شاد باش


از عذاب دیدنم آزاد باش


گرچه تو تنها تر از من میروی


آرزو دارم شبی عاشق شوی


آرزو دارم بفهمی درد را


تلخی برخورد های سرد را

عشق آنگونه قشنگست که خوارت نکند 


به تمنای حقیرانه دچار نکند 


عشق آنگونه قشنگست که بر سنگ مَحَک 


هر کسی سر برسد کَسر عبارت نکند 


ماه! معشوقه پلنگ است حواست باشد 


گربهی وحشی ولگرد شکارت نکند 


سخن عشق نه آنست که آید ب زبان 


لب فروبند که دل حاشیه دارت نکند 


منزل و منزلت عشق بلندت بلند 


بر حذر باش کسی بر سِرِ دارت نکند

شده دردی به دلت ریشه کند آب شوی؟همه شب با غمدلتنگی خود خواب شوی؟شده آیا که غمی ریشه به جانت بزند؟گره ...

وای من فقط بیت آخر شو داشتم مرسی که کامل شو گذاشتی عزیزم😍

من خیلی شعر دوست دارم میخونم بیشتر وقتا از اونایی هم ک به شدددددت خوشم بیاد یا اسکرین و عکس میگیرم ی ...

ممنونم شلیل خانم شعراتون خیلی زیبا بودن بازم اگه دارید بفرستید😍 برم به لیست شعرام اضافه شون کنم  

یارب مرا یاری بده، تا خوب آزارش کنم


هجرش دهم، زجرش دهم، خوارش کنم، زارش کنم


از بوسه های آتشین، وز خنده های دلنشین


صد شعله در جانش زنم، صد فتنه در کارش کنم


در پیش چشمش ساغری، گیرم ز دست دلبری


از رشک آزارش دهم، وزغصه بیمارش کنم


بندی بپایش افکنم، گویم خداوندش منم


چون بنده در سودای زر، کالای بازارش کنم


گوید مَیفزا قهر خود، گویم بکاهم مهر خود


گوید که کمتر کن جفا، گویم که بسیارش کنم


هر شامگه در خانه یی، چابک تر از پروانه یی


رقصم بر ِ بیگانه یی، وز خویش بیزارش کنم


چون بینم آن شیدای من، فارغ شد از سودای من


منزل کنم در کوی او، باشد که دیدارش کنم


گیسوی خود افشان کنم، جادوی خود گریان کنم


با گونه گون سوگند ها، بار دگر یارش کنم


چون یار شد بار دگر، کوشم به آزار دگر


تا این دل دیوانه را، راضی ز آزارش کنم

سیصد گل سرخ، یک گل نصرانی


ما را ز سر بریده می ترسانی


ما گر زسر بریده می ترسیدیم


در محفل عاشقان نمی رقصیدیم


در محفل عاشقان خوشا رقصیدن


دامن زبساط عافیت برچیدن


در دست سر بریدهٔ خود بردن


در یک یک کوچه کوچهها گردیدن⁦

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز