خاطره زیاااد داریم میشه گفت هر روزمون ی خاطرس
ولی پررنگترینش وفتی بود ک:
من باردار بودم هفته ۳۶ بارداریم یهو دکترم ختم بارداری اعلام کرد و همسرم تهران نبود...۱۲ ساعت ازم دور بود...
خواهرم بهش زنگ زد گفت بستری شدم
تو ۷ ساعت یجوری خودشو بهم رسوند ک وقتی چشمامو باز کردم دیدم داره گریه میکنه پیشم
تنها چیزی ک گفت این بود میرفتی چیکار میکردم من؟
اونشب بهترین خاطره ی من شد و همچنان هست❤