حس میکنم دیگه زندگیم مثل قبل نمیشه غمباد گرفتم تو این خونه
دلم برای دخترم تنگ شده اما نمیتونم بیارمش پیش خودم حال روحی اونم خراب میشه
پسرمم که رفت از پیشم
شوهرمم گم و گور شده رفته نا کجا آباد زورشم میاد باهام حرف بزنه
سکوت این خونه حالم رو بهم میزنه
فیلم تکراری تلویزیون حالم رو بهم میزنه
از همه چیز ، خودم و در و دیوار حالم بهم میخوره
حس میکنم قلبم خیلی سنگینی میکنه گریه که میکنم حالم شاید یهتر بشه اما برای یک لحظشه مگر اینکه بخوابم و دور بشم از این هیاهوی اطراف