سناره هستم ❌مینویسم تا دیوونه نشم

همه چیز که درس خوندن و کار کردن نیست…

منم خیلی جاها تو کار خونه کمک نمیکنم خیلی وقتا روحیشو ندارم با کسی حرف بزنم مدام تو خودمم 

دختری که مامانی میخواد نیستم

دختری که حتی روزای بیکاریش از صبح زود پاشه کل کارا و گرد گیری های خونه و حیاطو بکنه بره خرید بره نونوایی با مامان حرف بزنه 

ولی خونمون همش دعواهای عموهای معتادمه متشنجه 

یا این که من افسردم 

میخوام بگم‌ منم خوب نیستم من همیشه اتاقم بهم ریختست تو کارای خونه فعال نیستم 

بلد نیستم آشپزی کنم 

پر انرژی نیستم 

دختر دلخواهشون نیستم 

مرسی که هستین🙃

خیلی وقتا مامانی ناراحته از این که ظرف نمیشورم جارو نمیکشم نون نمیخرم 

نمیدونم دخترای همسن من چقدر همکاری میکنن البته میگن مقایسه نکن 

مامانی هم حق داره

ولی باور نمیکنن به جو خونه بستگی داره وقتی خونتون دعوا میشه میتونین سرپا بشین میتونین ظرفاتونو بشورین؟

شما فکر کن هرروز نه هر دوسه روز دعواست 

دعوا نباشه یه داستان دیگست میای دونفر ادم ببینی همه مریض 

شما تو خونه حالت خوب میشه؟ 

تصمیم بگیرم عوض بشم حداقل شاید خانوادم شرمنده شد 

بغضی دارم

راه نشونم بدین من انجام بدم 

ممنونم💝

ستاره از این ببعد خودتی و خودت 

نه حالت برای کسی مهمه 

نه حال کسی واسه تو 

میرسه روزی تموم میشه همه چیز 

بگم تز دیشب؟ 

با این که عمم اوردتم خونش یکم راحت بخوابین نخوابیدم 

چرا ؟

چون آسمان تا خود صبح بیدارم میکرد 

من میترسم

از چییی؟ 

بی جواب میموند همه سوالام 

خستم از سوالای بیخود و بی جواب خسته 

پدرم معتاد بیکار 

پدرم همونیه که من صبح پامیشم برم سرکار 

بگم مثل خرس گنده بدرد نخور میخوابه و سر من داد میزنه کجا میری صبحونه منو بده

اخه لعنتی تو الان باید پاشی بری نه من

تو الان باید منو برسونی نه که پاشم پای تاکسی بمونم 

من خودم صبحونه خوردم ندادمت مگه 

چی بگم 

میگین جواب بده به ادم روانی که فقط داد زدن بلده فرقی نداره که 

مهم کار خودشه راه بیوفته

الان حس سربار بودن اضافه بودن دارم خونه عمه شوهر عمم خونست 

ولی دلمم نمیخواد برم خونمون

میگه سو تغذیه اینجوریتون کرده نمیدونم شاید واقعیه 

ما دوسال بعد فوت پدر بزرگم مامانی هرچی بخره وایه خودش میخره خودش میخوره 

میوه نمیخوریم غذا درست نمیخوری در ۲۴ ساعت یک ذره کم ناهار 

میان وعده نداریم حق اشپزی ندارم حق برداشتن نون خالی ندارم 

حتی اگه گوجه بخوام بخورم قایمکی میخورم نبینه دوست نداره 

الانم که دیگه از این ماه نون و روغن و تخم مرغ هم دیوونه میشد شام میخوردم خودم خریدم بازم مامان اخماش توهمه