2777
2789
عنوان

سناره هستم ❌مینویسم تا دیوونه نشم

| مشاهده متن کامل بحث + 4128 بازدید | 217 پست
پدرم معتاد بیکار پدرم همونیه که من صبح پامیشم برم سرکار بگم مثل خرس گنده بدرد نخور میخوابه و سر من د ...

از اول که بهش توجه کردی عادت کرده اگه محلش نمیگذاشتی وطلب کارش بودی الان اینطور رفتار نمیکرد، ولی اینو میدونم بفکر سلامتیه خودت باش وازین به بعد اولویت خودت باشی امیدوارم یک ازدواج خوب وعالی داشته باشی وتمام غمهای عالم از دلت بیرون بیاد

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 


من مگه تاحالا از زندگی چی خواستم؟

حسرت یه پدر مادر معمولی با تموم جنگ و دعوا ها

حسرت یه خواهر عادی 

حسرت یه زندگی عادی 

حسرت یه خواب راحت 

بدون فکر دعوا 

بدون فکر قرض 

بدون فکر این که مامانی چیزیش بشه با یه معلول کدوم سوراخ موشی باید برم 

اینا حق مسلم یک انسان ولی من ندارم 

برای سلامتی مادربزرگم حمد بخونی خوشحال میشم🫀🙃

آره من اینجوری نبودم‌من همیشه پر از نور امید بودم من همیشه به اطرافیانم امید میدادم میگفتم شکر گزاری خیلی خوبه انجام بدین

ولی نشد 

خدا صدشو گذاشت که منو زمین بزنه 

از هیچ تلاشی دریغ نکرد از هیچی 

برای سلامتی مادربزرگم حمد بخونی خوشحال میشم🫀🙃

انقدر خودمو گول زدم این همه سال خستم 

خدا هیچ وقت به من کمک نکرد که 

میگن همین که استخدام شدی لطف خدا بود 

آره 

گفتم چجوری لطف کرد دیگه 

کی میخوند روی تیکه موکت تو حموم 

کی تحمل میکرد عموم میگفت این آزمون نمیره میره با پسرا

یادمه کارنامم اومد بابام با زنش اومد کارناممو دید فقط عربیمو ۱۷/۷۵ شده بودم میدونی چجوری تحقیرم کرد تو‌جمع همه فامیلا فقط یه درس بود 

من کاری ندارم دارم میگم خدا همه چیزو خیلی قشنگ چید 

سرطان گرفتن مامان 

جا نداشتن 

تهمت ها و زخم زبون ها 

اخرشم با رتبه ۳۰۰ فرهنگیان خیلی قشنگ‌ خدا هوامو داشت

برای سلامتی مادربزرگم حمد بخونی خوشحال میشم🫀🙃

هنوزم لطف خداست دوران دانشجوییم میومدم خسته کوفته دانش اموز داشتم بخاطر دوقرون پول بیشتر 

هیچ کس از بچه های دانشگاهمون این کارو نمیکرد 

اخرشم بی پول و بیکس 


برای سلامتی مادربزرگم حمد بخونی خوشحال میشم🫀🙃
میدونم جملات انگیزشی دیگه کلیشه ای شده و گفتنش فایده نداره ولی امیدوارم روزی برسه که بهترینا رو داشت ...

من که دیگه امید هم ندارم

برای سلامتی مادربزرگم حمد بخونی خوشحال میشم🫀🙃

از دیروز انقدر تهمتم زدن که چرا با آسما بد حرف میزنی درکش نمیکنی حرف نزن 

امروز حرف نمیزنم یه سوزن برداشتم هروقت کلملت میان جاری بشن انگشتامو سوراخ میکنم که اون حرص و حرفا فروکش بکنه

بازم من مقصرمم

برای سلامتی مادربزرگم حمد بخونی خوشحال میشم🫀🙃

سوال میپرسه راجب آسمان 

البته میگن ما مهمونی میریم تو بمون با آسمان 

گفتم باشه ولی من اتاق خودم اسمان اناق خودش دیگه لام تا کام حرف نزدم

برای سلامتی مادربزرگم حمد بخونی خوشحال میشم🫀🙃

اون چیه تو دستت ادا درمیاری انگشتاتو خونی کردی تو از همه مریض تری تو خودت روانی 

باشه قبول من که چیزی نمیگم یبول اره مریضم 

برای سلامتی مادربزرگم حمد بخونی خوشحال میشم🫀🙃

راحته دیگه بگی مریضم خودتو راحت کنی دیگه خودتو بزنی به دیوونگی 

اخه مگه من چی گفتم 

تا خود صبح نذاشته بخوابم 

وااایی 

چرا میگی باید بمونی بالا سر خپاهرت دیگهههه 

نمیخوام بمونمممم 

بدمیاد ازش از قیافش از نگاهش از ظاهرش از صداش متنفرم اون باعث و بانیه عذاب منه 

برای سلامتی مادربزرگم حمد بخونی خوشحال میشم🫀🙃
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز