خاطراتمو کشیدم😆🙏🏻 «لایک,🧡کامنت»
👇🏻در ۷سالگیم∆ وقتی در یخچالو باز کردم،ناگهانی یک تخم مرغ افتاد روی زمین و شکست😳 منم ترسیدم از مامان،یک پادری رو اوردم و محل جریمه رو قایم کردم و الفرار😂😂😂
👇🏻در ۶سالگی،∆کرم مرطوب کننده چون عکس خیار روشه،فکردم خوردینه،چندباری خوردم😂😂😂طعم خوبی داره
👇🏻در ۶سالگی∆ یذره مایع ظرفشویی خوردم چون عکس توت فرنگی روشه😂😂😂😂 مزهش بد بود😐
👇🏻اینجا در ۶سالگیم∆،برادرم کلاس اول بود،کارنامهشو داد بهم امانتی،اما گمش کردم...رفتم پیش خالهم که خیاطه منو داخل این کارتون پر از پارچه بود قایم کردن😂😂😂اومد پیدام نکرد😆😆پففف👇🏻اینجاااااااا😂😂😂 رفتیم پیش دوست پدرم مهمونی،من و برادرم رفتیم داخل اشپزخونه و در رو بستیم،و همه سرویس غذاخوریشنو از «طبقه دوم» ریختم
همه ظرف و ظروف قاشق چنگال همه چیز😂😂😂 زنه و مرده چیزی نگفتن طفلکیا😂😂😂😂 «لیدر برادرم بود»