دارم دق میکنم کنار تابش نشسته بود یهو گرفتش و خیلی محکم چوبش رو کوبید روی پیشونی و پایین چشمش. خیییلی گریه کرد. الان ورم کرده و کبود شده پایین چشمشم زخمه.دارم دیوونه میشم خیلی استرس دارم از اینکه اتفافی نیوفته. البته خودش سرحاله و الان میخنده ولی من هم کلی خودمو زدم هم الان استرس دارم کمپرس یخم گزاشتم الانم دکتری نیست بخاد معاینه کنه