دلم پره از این سیاهی شب از سیگار لعنتی که هی میاد رولب یه جونی بدون حرف سیاهی بحث بیخودی افتاده روی تخت هی میرزه اشک دستشو میگیره روبه سقف از خدا میخواد بدون شرط دیگه غم ناشه تو آسمون این شهر زندگی جونیش سر نشه روی تخت هی خدای که میگی هستی هست کجای که این آدمای پست