ما تهران زندگی میکنم خانواده هامون شهرستان ... خونه پدرم بودیم منو شوهزم بحثمون شد تو اتاق اونم اومد پیش مامانم اینا و خالم شروغ کرد غر زدن و دعوا کردن با من ... بعدش که رفت مادرم بهم گفت جلو فامیل ابروی مارو نبرید به این رفتارای شوهرت .. منم اولش چیزی نگفتم الان تو ماشین توراه برگشت گفتم برای چی جلو فامیل ابرومو میبری مامانمم هم این حرفو زد اینو گفتم جوش اورد حالا مامانت به من میگه ابروشو بردم من دیگ پامو خونتون نمیزارم و جواب سلامو هم ارزو به دلش میزارمو از این حرفا باهم بجث کردیم الان دیگ حرف نمیزنیم .. میگه من عصبیم دست خودم نیس نمیتونم اروم باشم ...
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
یه مدت نرو خونه مامانت یا جلو شوهرت باهاش حرف نزن خودش خوب میشه منم همینم من اهمیت نمیدم اون روزا هم که عصبیه نه خونه مامانم میرم نه جلو چشمش باهاشون حرف میزنم الکی ازش دفاع کن یکم سیاست داشته باش خودش خوب میشه من همه اینارو تجربه کردم