خدای معجزه گرم میشه باز برام معجزه کنی
دو سال با یکی اشنا شدم که مثل فرشته بود برام هم خوشگل هم خوشتیپ هم دلبر و...
دو سال با جون دلم دوسش داشتم نفسم بهش بند بود اونم منو خیلی دوست داشت همیشه کنارم بود توجه میکرد تا اینکه یه روز ده روز دستگاش خاموش شد ده روز بی خبر شدم بعد ده روز اوند گف بیمارستان بستری بودم، بعد یه مدتی هم گفت یه دختر مطلقه عاشقم شده و بعد گفت با این دختره بهت خیانت🔞کردم بعدش گفت دروغ گفتم خواستم امتحانت کنم، بعدا گفت دختر عموم جای خواهرمه بوس بغل قربون صدقه حتی جلو پارتنرم لباس باز میپوشید انقدر دختر عموشو دوست داشت که نگو نپرس منو حتی ترجیح داد به دختر عموش چهل روز قهر بودیم بعدش خودم برای اشتی پیش قدم شدم، گذشت و گفت خانوادم تورو نمیخوان بعد گفت با خانوادم دعوا کردم فهمیدم بچه پرورشگاهی هستم، گذشت گذشت خودش سرد شد میگفت کار دارم زنگ نمیزد پیام نمیداد و... تا اینکه من فهمیدم توی دوستیابی هاست بازم هیچ توضیحی نداشت بده ! بعد دو هفته گفت من مریضی کلیه کبد گرفتم گوشیم خرابه نمیتونم حرف بزنم و ارتباطمون رفته رفته قطع شد
خیلی دوسش دارم واقعا ولی اون نخواست خودش منو دور کرد خودش گفت گوشی ندارم زنگ نزن و همچی تموم شد من یه شب برای اخرین بار گریه کردم
خیلی اسیب دیدم عزیزم از بی اشتهایی بگیر تا بی خوابی تا خودزنی انقدر روحی اسیب دیدم جسمی هم داشتم نابود میشدم دیگه نشستم با خودم منطقی فکر کردم که ادم من ادم رفتن بود من هرچقدر غم غصه بخورم به خودم اسیب میزنم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
32 ثانیه پیش
33 ثانیه پیش
33 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز