2777
2789

ی پسره حدودا ۱۸ ۱۹ ساله تو ایستگاه واحد نشسته بود فقط من بودیم و اون 

من ساق پاهام ی زره فقط بیرون بود لباسامم خیلی عادی بود اصلا ن تنگ ن هیچی 

حس کردم ی صدایی عکس گرفتن اومد

خیلی هم نگاه میکرد یعنی از همون موقع که نشستم تا وقتی واحد اومد 

اینم بگم شهر ما ایستگاه واحدش ی زره بیرون شهره هیشکی هم اونجا نبود 

اخههع عکس من واسه چیشه🤧

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



من ظاهرم شبیه مذهبیا نیست امسال محرم توی هیئت نشسته بودم از ته دل گریه میکردم یه زنه روبه روم بود مطمئنم تو اون حالم ازم عکس گرفت

زندگی مرد بزرگیست که در بستر مرگ به شفا بخشی یک معجزه ایمان دارد
جدی تعریف کن توروخدا ببنیم قضیه شما چجوره

منو دوستم رفته بودیم سینما

بین منو و یک پسر دیگه یک صندلی فاصله بود

اواخر فیلم حس کردم گوشیشو یک جوری گرفته داره فیلم یا عکس میگیره

ب دوستم گفتم ب نظرت داره از ما عکس میگیره

دوستم گفت آره

منم قشنگ عینک بالا سرم بود ردیف اول نشسته بودم 

ولی شلوار گشاد و اینا 

لباسام کلا گشاد بود

صورتمم از نیم رخ بود🤦🏼‍♀️😂

فهمید که فهمیدم

ولی دوستم گفت چیزی نگو شر میشه و... منم بیخیال شدم

خواستم اون لحظه گوشیشو بگیرم پاکش کنم دوستم منصرفم کرد

تازه دستمم جلو صورتم بود نمیدونم فازش چیه مادر به خ...طا

تازه ی چیزی که تو تاپیک نتونستم بگم این بود که داشت با اونجاش از رو شلوار فکرکنم بازی می‌کرد یعنی وقتی اتوبوس اومد توان اینکه پاشم رو صندلی رو نداشتم آنقدر ترسیده بودم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   gthllwthy  |  6 ساعت پیش
توسط   فاطما_گل_  |  16 ساعت پیش